داستان از زبان افسری نقل میشه که همراه هنگش در روستایی مستقر شدن.
او از مردی به نام سیلیو میگه که در آنجا زندگی میکنه و همیشه پذیرای نظامیانه.
کسی درباره زندگی و داراییش و اینکه چرا آنجا زندگی میکنه، خبر نداره؛ فقط میدونن که نظامی بوده و ولی از خدمت کنارهگیری کرده ولی از انگیزه او هم کسی چیزی نمیدونه.
تنها چیزی که عیانه کلکسیون ارزشمند تپانچههاشه و اینکه در تیراندازی مهارت بسیاری داره.
روزی نامهای به دست سیلویو میرسه که او رو بسیار شادمان میکنه. وی همه افسران رو جمع میکنه و شام خداحافظی میده و همان شب راهی سفر میشه ولی قبل از آن داستانش رو برای راوی تعریف میکنه...
📚 داستانهای بلکین
🖊 #الکساندر_پوشکین
🔗 #بابک_شهاب
📜 ۱۴۲ صفحه
💳 ۱۳۸ تومن
📌 #رمان #کلاسیک #داستان_کوتاه
برای خرید، پیام بدید
🆔 @MIMan_shop
>>Click here to continue<<