TG Telegram Group & Channel
خرد منتقد | United States America (US)
Create: Update:

🔵  "خودابرازی" در برابر "خودابزاری"

نقدی بر نگرش "ابزارانگاری سیاسی""

یکی از خطاهای اخلاقی که در ساحت زبان و بیان سیاسی رهبران و کارگزاران در طول چند‌ دهه جریان دارد، "ابزارانگاری سیاسی" نسبت به شهروندان است. در این خطا، مردم ابزاری برای رسیدن به ارزش‌ها، اهداف و غایات نظام محسوب می‌شوند. شهروندان، احساس می‌کنند که آنان را نه به مثابه‌ی غایت فی‌نفسه، که به‌ چشم وسایل و ادوات وصول به هدفی از پیش تعیین شده در نظر می‌گیرند. درمی‌یابند که حکم وسیله‌ای را دارند که تا زمانی که به کار تقرب به هدف می‌آیند، به صد زبان مورد ستایش قرار  می‌گیرند. اما چنان‌چه در جهت و مسیر رسیدن به مقصد، ناکارآمد گردند، به صد زبان مورد نکوهش قرار گرفته، به آسانی به حاشیه رانده شده و فراموش می‌شوند.

اگر مردم چنان کنند که خوشایند و پسند نظام باشد؛ آنان را با القاب قهرمان، شجاع، آگاه و خداپرست و دین‌‌دار خطاب می‌کنند، و اگر رفتارشان مطابق با خواسته‌ی نظام نباشد، مورد نکوهش، شماتت و حتی اهانت قرار می‌گیرند. زبان سیاست در مواجهه با مردم،  از زبان چاپلوسی تا زبان پرخاشگرانه، رفت و آمد می‌کند. این زبان گاهی مردم را تا اوج قهرمانی می‌برد و گاهی به حضیض ضلالت می‌نشاند.

یکی از علت‌های اصلی فاصله و گسست مردم با نظام سیاسی، دقیقا در همین زبانی است که کرامت و حرمت ذاتی آدمیان را نادیده می‌گیرد و آنان را ابزاری برای محکم کردن پیچ و مهره‌ی نظام، و پیاده کردن ارزش‌هایی که مقدسش می‌پندارند، می‌دانند. این همان خطای بزرگ نظام‌های ایدئولوژیک مانند نظام‌های مارکسیستی هم بود. در آن نظام‌ها (دست‌کم در عالم نظر)، هدف کلی و نهایی، رسیدن به جامعه‌‌ی آرمانی و اتوپیایی بود که مالکیت و نظام طبقاتی و سلسله مراتب، برچیده شده باشد تا جامعه به عدالت به معنای واقعی برسد. اما آنان از این نکته غفلت کردند که آدمی، حتی برای هدف والایی مانند عدالت نیز نمی‌تواند اراده، فردیت و در نهایت خویشتنِ خویش را برای همیشه قربانی ساختن آینده‌ای مبهم کند و خود را فراموش نماید.

به صورت کلی، ِخودابرازی" و صیانت از خویش، یکی از ویژگی‌های بنیادین انسان است؛ به‌نحوی که دست‌کم تا مدت طولانی نمی‌تواند اراده‌اش را فرو بنهد و"حقِ خودبودن" خویش را نادیده بگیرد.
حتی بر "عشق" نیز همین قاعده حاکم است. عاشق اگر احساس کند در فرایند عشق، دائما خودش را از دست می‌دهد، به‌تدریج شورِ عشق در او کاستی می‌گیرد. وصال، مرگ عشق نیست، بلکه آن‌چه سبب خاموش شدن شعله‌ی عشق می‌گردد، این نکته است که عاشق مجبور باشد برای گرم نگه داشتن تنور عشق، مستمرا از خویشتن خویش و از وجود خود مایه بگذارد. مجبور باشد دائما خود را در پای عشق، و در روندی بی‌پایان قربانی کند.
اگر لازم شد عاشق، خود را صمیمانه و خودخواسته به نفع معشوق نادیده می‌گیرد. اما اگر این نادیده گرفتن، به طول انجامد، تعارضی جانکاه میان عشق و فردیت او شکل می‌گیرد. در این تعارض، این عشق است که در نهایت شکست می‌خورد.

  در شوریدگی جمعی به نام انقلاب و پس از آن، بنیان نهادن نظمی جدید نیز همین منطق حکمفرماست. این همان چیزی است که رهبران سیاسی نمی‌دانستند و نمی‌دانند. نارضایتی از جایی آغاز می‌شود که شهروندان احساس کنند به‌نحو سیستماتیک نادیده انگاشته می‌شوند. احساس کنند به ابزاری برای وصول به ارزش‌ها و حتی مقدسات تبدیل شده‌اند. "ابزار انگاری"، آفت بزرگ پنهان در اندیشه‌ی اتوپیاگرایی است. گویی آرمان‌شهر را نمی‌توان بنیان گذارد مگر این که مردمان، خود را برای همیشه فراموش کنند و بپذیرند که هر یک، آجرهایی هستند برای برپایی ساختمان ارزش‌ها و آرمان‌ها.

اصلی‌ترین رکن اصلی تعارض و پیکار کنونی میان بخش بزرگی از جامعه و حاکمیت را می‌توان چنین ترسیم نمود:
"تلاش برای بازپس‌گیری خود". گویی با جوهر سفید بر پرچم سفید نوشته‌اند: "می‌خواهم خودم باشم".
جنبشی نه بر سر تصاحب قدرت، بلکه برای عقب راندن قدرت از حریم "خود" تا پشت مرزهای "فردیت" شهروندان است. آن‌چه در دل و جان ساکنان این مرز و بوم می‌گذرد این است که حاکمان، کمی عقب‌تر بایستند تا شهروندان بتوانند نفس بکشند؛ تا بتوانند به اراده‌ی خویش زندگی کنند و خود را محقق سازند. آن‌چه شاهدش هستیم، خودابرازی در مقابل خودابزاری است.

روزگاری مائو گفته بود: تا تخم‌مرغ‌ها را نشکنی نمی‌توانی اُملِت درست کنی. هرچه تخم‌مرغ بیشتری بشکنی، املت بیشتری خواهی‌داشت". اما دردناک این که تخم‌مرغ‌ها شکسته شد و املتی درست نشد؛ و این پایان غم‌انگیز جریانی است که انسان را قربانی ایده‌ها می‌کند و شهروندان را برای وصال به ایده‌ها نادیده می‌گیرد.

✔️  مسئله این است:
یافتن مرز تعادل میان انسان و ایده‌ها، انسان و ارزش‌ها، انسان و آرمان‌ها. آن‌جا که آدمی نه "خود" را از دست بدهد و نه آرمان‌هایش را.

✍️ علی زمانیان - ۰۳ /۰۷/ ۱۴۰۲

@kherade_montaghed

🔵  "خودابرازی" در برابر "خودابزاری"

نقدی بر نگرش "ابزارانگاری سیاسی""

یکی از خطاهای اخلاقی که در ساحت زبان و بیان سیاسی رهبران و کارگزاران در طول چند‌ دهه جریان دارد، "ابزارانگاری سیاسی" نسبت به شهروندان است. در این خطا، مردم ابزاری برای رسیدن به ارزش‌ها، اهداف و غایات نظام محسوب می‌شوند. شهروندان، احساس می‌کنند که آنان را نه به مثابه‌ی غایت فی‌نفسه، که به‌ چشم وسایل و ادوات وصول به هدفی از پیش تعیین شده در نظر می‌گیرند. درمی‌یابند که حکم وسیله‌ای را دارند که تا زمانی که به کار تقرب به هدف می‌آیند، به صد زبان مورد ستایش قرار  می‌گیرند. اما چنان‌چه در جهت و مسیر رسیدن به مقصد، ناکارآمد گردند، به صد زبان مورد نکوهش قرار گرفته، به آسانی به حاشیه رانده شده و فراموش می‌شوند.

اگر مردم چنان کنند که خوشایند و پسند نظام باشد؛ آنان را با القاب قهرمان، شجاع، آگاه و خداپرست و دین‌‌دار خطاب می‌کنند، و اگر رفتارشان مطابق با خواسته‌ی نظام نباشد، مورد نکوهش، شماتت و حتی اهانت قرار می‌گیرند. زبان سیاست در مواجهه با مردم،  از زبان چاپلوسی تا زبان پرخاشگرانه، رفت و آمد می‌کند. این زبان گاهی مردم را تا اوج قهرمانی می‌برد و گاهی به حضیض ضلالت می‌نشاند.

یکی از علت‌های اصلی فاصله و گسست مردم با نظام سیاسی، دقیقا در همین زبانی است که کرامت و حرمت ذاتی آدمیان را نادیده می‌گیرد و آنان را ابزاری برای محکم کردن پیچ و مهره‌ی نظام، و پیاده کردن ارزش‌هایی که مقدسش می‌پندارند، می‌دانند. این همان خطای بزرگ نظام‌های ایدئولوژیک مانند نظام‌های مارکسیستی هم بود. در آن نظام‌ها (دست‌کم در عالم نظر)، هدف کلی و نهایی، رسیدن به جامعه‌‌ی آرمانی و اتوپیایی بود که مالکیت و نظام طبقاتی و سلسله مراتب، برچیده شده باشد تا جامعه به عدالت به معنای واقعی برسد. اما آنان از این نکته غفلت کردند که آدمی، حتی برای هدف والایی مانند عدالت نیز نمی‌تواند اراده، فردیت و در نهایت خویشتنِ خویش را برای همیشه قربانی ساختن آینده‌ای مبهم کند و خود را فراموش نماید.

به صورت کلی، ِخودابرازی" و صیانت از خویش، یکی از ویژگی‌های بنیادین انسان است؛ به‌نحوی که دست‌کم تا مدت طولانی نمی‌تواند اراده‌اش را فرو بنهد و"حقِ خودبودن" خویش را نادیده بگیرد.
حتی بر "عشق" نیز همین قاعده حاکم است. عاشق اگر احساس کند در فرایند عشق، دائما خودش را از دست می‌دهد، به‌تدریج شورِ عشق در او کاستی می‌گیرد. وصال، مرگ عشق نیست، بلکه آن‌چه سبب خاموش شدن شعله‌ی عشق می‌گردد، این نکته است که عاشق مجبور باشد برای گرم نگه داشتن تنور عشق، مستمرا از خویشتن خویش و از وجود خود مایه بگذارد. مجبور باشد دائما خود را در پای عشق، و در روندی بی‌پایان قربانی کند.
اگر لازم شد عاشق، خود را صمیمانه و خودخواسته به نفع معشوق نادیده می‌گیرد. اما اگر این نادیده گرفتن، به طول انجامد، تعارضی جانکاه میان عشق و فردیت او شکل می‌گیرد. در این تعارض، این عشق است که در نهایت شکست می‌خورد.

  در شوریدگی جمعی به نام انقلاب و پس از آن، بنیان نهادن نظمی جدید نیز همین منطق حکمفرماست. این همان چیزی است که رهبران سیاسی نمی‌دانستند و نمی‌دانند. نارضایتی از جایی آغاز می‌شود که شهروندان احساس کنند به‌نحو سیستماتیک نادیده انگاشته می‌شوند. احساس کنند به ابزاری برای وصول به ارزش‌ها و حتی مقدسات تبدیل شده‌اند. "ابزار انگاری"، آفت بزرگ پنهان در اندیشه‌ی اتوپیاگرایی است. گویی آرمان‌شهر را نمی‌توان بنیان گذارد مگر این که مردمان، خود را برای همیشه فراموش کنند و بپذیرند که هر یک، آجرهایی هستند برای برپایی ساختمان ارزش‌ها و آرمان‌ها.

اصلی‌ترین رکن اصلی تعارض و پیکار کنونی میان بخش بزرگی از جامعه و حاکمیت را می‌توان چنین ترسیم نمود:
"تلاش برای بازپس‌گیری خود". گویی با جوهر سفید بر پرچم سفید نوشته‌اند: "می‌خواهم خودم باشم".
جنبشی نه بر سر تصاحب قدرت، بلکه برای عقب راندن قدرت از حریم "خود" تا پشت مرزهای "فردیت" شهروندان است. آن‌چه در دل و جان ساکنان این مرز و بوم می‌گذرد این است که حاکمان، کمی عقب‌تر بایستند تا شهروندان بتوانند نفس بکشند؛ تا بتوانند به اراده‌ی خویش زندگی کنند و خود را محقق سازند. آن‌چه شاهدش هستیم، خودابرازی در مقابل خودابزاری است.

روزگاری مائو گفته بود: تا تخم‌مرغ‌ها را نشکنی نمی‌توانی اُملِت درست کنی. هرچه تخم‌مرغ بیشتری بشکنی، املت بیشتری خواهی‌داشت". اما دردناک این که تخم‌مرغ‌ها شکسته شد و املتی درست نشد؛ و این پایان غم‌انگیز جریانی است که انسان را قربانی ایده‌ها می‌کند و شهروندان را برای وصال به ایده‌ها نادیده می‌گیرد.

✔️  مسئله این است:
یافتن مرز تعادل میان انسان و ایده‌ها، انسان و ارزش‌ها، انسان و آرمان‌ها. آن‌جا که آدمی نه "خود" را از دست بدهد و نه آرمان‌هایش را.

✍️ علی زمانیان - ۰۳ /۰۷/ ۱۴۰۲

@kherade_montaghed


>>Click here to continue<<

خرد منتقد




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)