🔵 "سنگی بر گور" اخلاق**
در حاشیهی واکنشها به "زیدآبادی"
همگی شنیدیم و خواندیم که "احمد زیدآبادی" در مصاحبهای به مقایسهی میان دو مقطع زمانی چهل سال قبل و اکنون، پرداخته و گفته بود که وضع آزادی بهتر شده است و اوضاع کنونی ما بهتر از آن سالهاست. کلام زیدآبادی این نبود که ما در وضع خوبی قرار داریم، بلکه صرفا به فرایند چنددهه اشاره کرده و آن را قابل قبول دانستهاند.
ادعای "زیدآبادی" میتواند درست و یا غلط باشد. با آنچه در عالم واقع رخ میدهد، مطابقت داشته باشد و یا نداشته باشد. بر عهدهی گوینده است که با ارائهی شواهد و استدلال، نشان دهد که فرایند آزادی در کشور رو به بهبود بوده است و هم چنین بتواند از پس تفسیر موجه و تبیین موارد نقض کننده و شواهد مخالف برآید.
✅ میتوان با ادعای "زیدآبادی" موافق و یا مخالف بود، کما این که بسیار افراد در این باره سخن گفتند. و اساسا حیات سیاسی با نقد بر پا میماند و پویاتر میشود. اما عموم واکنشها در برابر ادعای زیدآبادی نقد و سنجش منتقدانه نبود، بلکه چیزی از جنس سنگی بود که بر گور اخلاق سیاسی نهادند. زبان بیپروا، درشتگو و هتاک، گفتارهایی سخیف و فحاشیهایی از سر کینهی مخالفان زیدآبادی، فضای گفتار سیاسی را در خود فرو برد. طرفه آن که این افراد که خودشان معترض به مشی و مرام غیراخلاقی نحلهی بزرگ کیهانیان و کسانی چون شریعتمداری هستند و همواره از زبان افسار گسیخته و مرام تبهکارانه زخم خوردهاند ،بیش از دیگران لجام سخن از اختیارشان بیرون رفته و با خشونت کلامی بر تن نحیف سیاست، شلاق بیاخلاقی فرود اوردند.
در چنین موقعیتهایی است که کلام حافظ را نومیدانه به یاد میآوریم که:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
✅ و چه درست گفت نیچه :"کسی که با هیولا میجنگد باید مراقب باشد خود، بدل به هیولا نشود. و اگر دیرزمانی به مغاک چشم دوختی، مغاک نیز به تو چشم میدوزد". مهارت و ممارست و تهذیب نفس و مراقبت میخواهد که پس از جنگیدن با هیولای بی اخلاقی، خود، هیولا نشویم. ذکاوت میخواهد که پس از سالها روبرو شدن با دشمن، به رنگ او در نیاییم. و این همان نقصانِ بخش بزرگی از اردوگاه منتقدین و مخالفین با نظام سیاسی مستقر است. نقصان از این جهت که دچار استاندارد دوگانه شدهاند. با دیگران چنان رفتار میکنند که دوست ندارند دیگران با آنها چنین کنند. به تعبیری دیگر، اصل طلایی اخلاق را نادیده میگیرند. اصلی که میگوید: با دیگران چنین رفتار کن که خوش داری با تو رفتار کنند. و یا در نقطهی مقابل، با دیگران چنان مکن که خوش نداری با تو آن کنند.
خشونت کلامی و زبان تند و مهار گسیختهی برخی از مخالفان زیدآبادی و خارج شدن از جادهی انصاف و اخلاق نقد، پیامها و نتایج تلخی دارد. از همه تلختر این که اعتماد کنشگران اجتماعی و سیاسی از آنان سلب میشود، جایگاه اجتماعی خود را از دست میدهند و سرمایههایی که میتوانست در خدمت اصلاح امور قرار گیرد در پای چنین کنش و واکنشهای مخرب و دلآزاری دود میشود و به هوا میرود. این گروه آیا هیچ از خود نمیپرسند که حتی اگر بتوانند کسانی چون زیدآبادی را از صخنهی سیاست خارج کنند، چه چیزی عاید این ملک و مملکت خواهد شد؟
✔️ چه سود دارد شمشیر زبان تیز کنند و جانهای شریف و قلمهای با شرافتی چون زیدآبادی را (هر چند با بخشی از گفتارشان موافق نباشند)، این چنین شرحه شرحه کنند و آنان را به سکوت وادار نمایند؟ چنین سرمایهسوزی با کدام عقل سیاسی مطابقت دارد؟
در این میان "امید" است که در میانهی ستیز و پیکاری چنین بیهوده، از دست میرود. امید به منتقدان اخلاق مدار و زیرکی که با عقل سیاسی سخن میگویند و نه با هیجان خشمگینانه و مخرب خویش.
(**عنوان برگرفته از نام کتاب جلال آلآحمد)
✍️ علی زمانیان - ۲۸ /۰۶/ ۱۴۰۲
@kherade_montaghed
>>Click here to continue<<