🔵 تغییر و تحول دینداری در ایران به روایت آمار
بخش پنجم و آخر : چرا چنین شد؟
پیش از این برخی دادههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان را که در چهار نوبت، طی دو دهه وزارت ارشاد سنجش شده بود به اختصار آوردم. تلاش کردم صرفا با استفاده از پژوهشهای رسمی و مورد تایید حاکمیت، نشان دهم که دینداری در ابعاد باورها و اعتقادات، اعمال دینی و رفتارها و نیز نگرشهای کلی در بازهی زمانی چند دههی اخیر چگونه سیر تنزل و رکود را پشت سر گذرانده است. به تعبیری دیگر، با مقایسهی دادههای سالهای ۸۰، ۸۲، ۹۵ و ۱۴۰۲ به روندشناسی دینداری در جامعه بپردازم.
اتکا صرف به دادههای مورد نظر، به این علت است که معلوم شود حتی با همین آمارها و دادههای رسمی (که احتمالا محافظهکارترین دادهها است)، شیب از دست رفتن ابعاد دین در ایران، تند و شتابان است. وگرنه دادههای سنجشهای دیگر وضعیت را بسی نابسامانتر از این گزارش میدهند.
دین در آینده چه خواهد شد؟
بدون آن که در این باره داوری مشخصی داشته باشیم، اما شهود اجتماعی، روند کاهش دینداری در آینده را بسیار بالا ارزیابی میکند. به نحوی که بر اساس دادههای پیمایش چهارم در سال ۱۴۰۲، برابر با ۸۱ درصد از پاسخگویان، معتقدند در پنج سال آینده، جامعه غیردیندارتر خواهد شد.
❓ اما چرا چنین شده است؟ چه علل و عواملی در افت چشمگیر و تنزل دینداری در ایران دخالت دارد؟ این روند را چگونه میتوان تبیین کرد و علتها چیست؟
✅ همانگونه که پیش از این اشاره شد، مجموعهی عوامل را میتوان در چهار سنخ، صورتبندی نمود:
۱. علتهای فردی که معطوف است به تجربههای سخت و دردناک
۲. عامل معرفتی و تعییرات دلیلی
۳. عوامل اجتماعی و سیاسی
۴. عوامل جهانی و روح زمانه
شرح هر یک از عوامل چهارگانه، به توضیحی جداگانه محتاج است. تبیینی که در این نوشتار کوتاه ممکن نیست. از این رو در این بخش، اختصارا دو بعد از ابعاد پیچیده و گستردهی علل اجتماعی و سیاسی، مورد توجه قرار میگیرد.
"کارن آرمسترانگ" در کتاب "خداشناسی از ابراهیم تا کنون" چنین آورده است که هر دین پر رونقی، گرمی بازارش را از کارایی آن به دست میآورد نه از استدلال تاریخی و فلسفیاش. در نظر او آزمون اصالت دین آن است که دین با زندگی روزمره به وفاق برسد.
آنچه "آرمسترانگ" بر آن تاکید میکرد کارکرد مثبت دین در زندگی روزمره بود. اما گویا وضع، بغرنجتر از آن است. و آن وقتی است که دین، نه فقط کارکردش را از دست بدهد، بلکه "کژکارکرد" شود. بنابراین ما با دو وضعیت روبرو هستیم. ابتدا فقدان کارایی دین در زندگی و ثانیا، کژکارکرد شدن دین. وقتی از کژکارکردی سخن به میان میآید، دقیقا منظور این است که جامعه، مصائب و مشکلات، دردها و رنجهایش را به دین نسبت میدهد.
توجه به این نکته مهم است که در مقام تبیین و چرایی وضعیت کنونی، به ارزشداوری در باب خود دین نمیپردازیم، بلکه درک اجتماعی از دین و اسناد درد و رنجها به دین را زیر ذرهبین میبریم. به تعبیر دیگر، باید دید که جامعه در بارهی دین چه میگوید؟
✅ دینداری در چند دههی اخیر، از منظر سیاسی و اجتماعی، دست کم با دو مسئله روبرو است. دو مسئلهای که در نهايت به ضرر دین و دینداری منتهی شده است:
❗️۱. اولین عامل، این است که نظام سیاسی، دین و زندگی روزمره را به تعارض و کشمکشی آشکار کشانده است.
وفاق دین با زندگی روزمره، در طول تاریخ، بتدریج حاصل میآمده است. دینداران، میان زندگی و دین و یا دین و ارزشهایش تضاد و نزاعی احساس نمیکردند، آنهم نزاعی که مجبور باشند با یک طرف منازعه تسویه حساب کنند. دینداران با سازگاری میان فهم از دین و زندگی، تلاش میکردد هم دین خود را حفظ کنند و هم زندگی روزمرهشان را مدیریت نمایند. آنان در فرایندی عموما ناآگاهانه و به صورت طبیعی، با تغییر و تحول فهم دینی متناسب با تحولات زندگی از تنش میان دین و زندگی جلوگیری میکردند.
امروزه نیز چنین است، میکوشند دین و زندگی را با یکدیگر سازگار کنند و با تغییر در هر یک، کشمکش میان این دو را به حداقل برسانند.
✅ اما در چند دههی اخیر با به تعارض کشاندن آزادی و دین، توسعه و دین، شادی و دین، موسیقی و دین و برخی امور دیگر، وفاق تاریخی میان زندگی روزمرهی با دین دچار فرسایش شدید گردد. چالشی که به زیان دین تمام شده و سبب شود با آمارهای کاهش دینداری مواجه شویم.
✍️ علی زمانیان - ... ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
@kherade_montaghed
ادامه👇👇
>>Click here to continue<<