.
🔻 اما آن هنگام که حاکمیت از جنس واگذاری باشد، سه اتفاق مهم رخ خواهد داد:
اولا؛ حاکمیت، مطلقا تن به پاسخگویی در برابر رفتارها، تصمیمات و سیاستهایش نمیدهد.
ثانیا، سیاستها و تصمیماتاش را بیتوجه به خواست عمومی و حتی علیرغم مخالفت عامهی مردم، پیش خواهد برد و ارزش رای و نظر مردم سقوط خواهد کرد.
ثالثا، انتظار حاکمان از مردم جز پیروی، اطاعت و فرمانبری نخواهد بود.
✅ ۳. گرچه دوگانهی "واگذاری" و "کارگزاری" در ساختار سیاسی و حقوقی در ایران، به نحو همزمان تعبیه شده است. یعنی ساختار حقوق اساسی مستعد دو خوانش متعارض واگذاری و کارگزاری است. اما آن چه عملا در ساخت سیاسی رخ داد، نظام حکمرانی به شیوهی "حاکمیت واگذاری" بود. افت و خیزهای سیاسی سالهای ابتدایی بعد از پیروزی و بحران جنگ، اساسا فرصت بروز چالش را در این زمینه متنفی کرد و جامعه نیز کم و بیش و بعضا در سکوتی رضایتآمیز چنین خوانشی را از قانون اساسی پذیرفت. از این رو نوعی در دههی اول انقلاب، نوعی همسویی میان حاکمیت و جامعه وجود داشت. از این رو در دههی اول انقلاب، نوعی همسویی (شکننده)، میان حاکمیت و جامعه شکل گرفته بود.
🔻 پس از پایان جنگ و شروع فصل جدیدی از حاکمیت، بتدریج چالش آغاز گردید.
الف) ابتدا چالش اصلی بر سر نقش مردم در سیاستگزاریها و تصمیمات حکومت بود که دههی ۷۰ را به خود اختصاص داد.
ب) سپس، چالش در باب مسئولیتپذیری حاکمیت و حاکمان در برابر رفتارهای حاکمیتی و نتایج و عواقب تصمیمات بود.
ج) در آخر، چالش بر سر نقش مردم در انتخاب اربابان قدرت بود که از بتدریج از سالهای ۸۲ آغاز گردید و در سال ۸۸ به اوج بحرانی خود رسید.
⬅️ هم اکنون صحنهی سیاسی در ایران در گیرودار سه بحران بزرگ است. تجمع و انباشتی از مسئلههای حل ناشده که کار را بر حاکمیت و بر جامعه سخت و تنگ کرده است. سه بحرانی که از سه چالش پیشگفته برمیخیزد عبارت است از:
بحران بیتوجهی حاکمیت به خواست و رضایت عامهی مردم در سیاستها و تصمیمات، بحران عدمپاسخگویی
بحران نقش مردم در انتخاب حاکمان.
بحران حق شهروندی و اطاعتگریزی جامعه
پارادایم شیفت سیاسی جامعه از "حاکمیت واگذاری" به "حاکمیت کارگزاری"، که آرامآرام از دهه ۷۰ شروع شده بود، در سال ۸۸ به صورت واضح و شفاف رخ نمود و گذار از مرحلهای به مرحلهی دیگر را با صدای بلند اعلام نمود. صدایی که هنوز گوشهای سنگین حاکمیت آن را نشنیده است. چنین وضعیتی است که به تقابل و صفآرایی اردگاه "واگذاری" در مقابل اردوگاه "کارگزاری"، منجر شده و سیستم را عملا به بنبست کشانده است.
اکنون نزاع اصلی بر سر دو مفهوم "کارفرما" و "پیمانکار" است. حاکمیت، خودش را "کارفرما" و مردم را "پیمانکار" میداند و متقابلا، جامعه از خودش تصویر کارفرما دارد، " و حکومت را "پیمانکار" میداند.
✔️ خواست جامعه و انتظار اجتماعی از حاکمیت که در لایههای پنهان و زیرین اعتراضات و جنبشها در جریان است، در یک جمله قابل صورتبندی است. وآن چیزی نیست جز این که جامعه با زبان تنشآلود به حاکمیت میگوید:
"مرا به رسمیت بشناس".
✍️ علی زمانیان ... ۱۱/۰۹/ ۱۴۰۲
@kherade_montaghed
>>Click here to continue<<