🔵 تعلیم و تربیت یا شرایط عینی زندگی؟
"فرمان به جای امکان"
برای آن که فرزندانمان انسانهای اخلاقی و یا اگر مذهبی باشیم، مومنانی متدین باشند، چه باید بکنیم؟ شکی نیست که تعلیم اخلاق و باورهای دینی مهماند. اما به نظر میرسد که ما سهم زیادتر از چیزی که باید و اهمیت بیشتری، بیش از آنکه در واقعیت وجود دارد، برای کارکرد واقعی فرایند تعلیم تربیت قایل هستیم. در حالیکه آن چه زیربناییتر و بنیادینتر از تعلیم و تربیت، اثربخشی میکند، ایجاد شرایط زندگی مناسب و زمینههای مطلوب برای رشد انسان اخلاقی و مذهبی است. این سخن هیچ به معنای کاهش اهمیت تعلیم و تربیت نیست، اما مدعی است بیش از تعلیم و تربیت مرسوم و آن چه از آن میفهمیم، کیفیتِ"هستی" و و جود آدمی را شرایط و امکانهای عملی موجود میسازد. شرایطی که شخص، در آن زندگی میکند و تجربههایی که در زیستن خود به دست میآورد. این شیوهی زندگی و امکانها و ظرفیتهای عملی است که آدمی را آن گونهای میپرورد که اکنون هست. ما بیش از هر چیز، تحت تاثیر عینیات زندگی هستیم نه تعالیم ذهنی و باورهای نظری.
✅ گرچه نمیتوان حکم کلی صادر کرد اما کم و بیش این سخن، درست به نظر میرسد که انسان خوب، در شرایط خوب، رشد میکند و انسان بد در شرایط بد. ":هستِ"ما بیش از آن که نتیجهی تعلیم باورها و گزارهها باشد، محصول درختی است که در کیفیت خاصی از آب و هوا و نور خورشید بارور شده است. ما برآمده از وضعیت و شرایط عینی زندگی و امکانهایی هستیم که به صورت روزمره با آن مواجه شدهایم. اگر دروغ میگوییم، زیرا در شرایطی زندگی میکنیم که بدون دروغ، زندگی ما نخواهد چرخید. اگر راستگو و صادق هستیم زیرا راستی و صدق، به کارمان میآمده است و به دروغ نیازی نداشتهایم. اگر احساس امنیت میکنیم، زیرا زندگی ما در فضای امنیت و آرامش قرار داشته است. و همهی مواردی که میتوان برشمرد به همینگونه است.
بیش از آن که در تعلیم بگویند به دیگران اعتماد کن، مشفق باش، همسایهات را دوست داشته باش، با دیگران همدلی کن و مسئلههایی از این قبیل، به محیط و شرایطی محتاجیم که اعتماد، مهربانی و دوست داشتن همسایه و دیگر فضایل انسانی، اخلاقی و عقلانی، به نحو عینی در زندگی روزمره جاری و ساری باشد. جوانان اخلاقی خواهند شد اگر امکانهای اخلاقی زیستن برای آنها فراهم باشد. همچنان که مذهبی خواهند بود اگر زمینه ها و فرصت های مطلوب برای مذهبی زیستنشان فراهم باشد.
اما و هزار اما،
خانوادهها و نیز حاکمان و تصیمگیران قدرت سیاسی، بیش از آن که به شرایط عینی زندگی و امکانهای زیست اخلاقی و انسانی توجه داشته باشند، و بیش از آن شرایطی را ایجاد کنند که اخلاقی زیستن و مذهبی بودن، سهل و آسان باشد و مردم برای آن که به قانون، اخلاق و سایر فضیلتها پایبند باشند، به تعلیم باورها دلبستهاند. بیجهت نیست که کوهی بزرگ از این گونه تعالیم را در کتابهای درسی دانشآموزان سرریز کردهاند و از تریبونها و مساجد و رادیو و تلویزیون و همهی مجاری در اختیارشان، شب و روز در کار بیان آموزه های دینی بهره میبرند. آنان میاندیشند با بیان این آموزهها و تعلیم مکرر و انبوه این باورها، جامعه دینیتر میشود. و نمیدانند که اتفاقا حجم دلآزار و سنگین از بیانها و تعلیمها، از قضا نتیجهی عکس و وارونه میدهد. اگر تبلیغات و منبرهای وعظ و خطابه و اگر بیان و موسع این گونه باورها و یا تدریس گستردهی آنها کارساز بود، بایستی با نسلی روبرو میشدیم که در تاریخ، از نظر مذهبی بودن بینظیر باشند. اما آیا این گونه است؟
❓ اکنون این پرسش را میتوان در میان نهاد که در کدام زیستبوم و در کدام زمین، اخلاق و دین رشد خواهد کرد؟
پاسخهای متعددی برای این پرسش میتوان تمهید نمود. از میان آنها اما به پژوهشی عمیق و گسترده از سوی "اینگلهارت" اشاره میشود که در کتاب "تحول فرهنگی در جوامعه پیشرفته صنعتی"، آمده است. "اینگلهارت" طی پژوهشهای تجربی در کشورهای متعدد و در زمانهای مختلف، به این نتیجه میرسد که، ارزشهای فرامادی در جوامع توسعه یافته امکان بروز و ظهور دارند و در میان مردمان جوامع توسعه نیافته و جوامعی که هنوز مشکل مادی خود را حل نکردهاند، ارزشهای مادی شایعتر است. به سخن دیگر، ترجیحات ارزشی هر ملتی بنا به این که در چه شرایط و فرصتهایی زندگی میکنند، با یکدیگر متفاوتاند. "اسلاونکا دراکولیچ" نیز در کتاب "کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم"، در علت فروپاشی کمونیسم چنین میگوید:" آنجایی که کمونیسم شکست خورد، در حیطه ادارهی زندگی روزمره بود نه در حیطه ایدئولوژیک".
✔️ بزرگترین خطای حکومت این است که به جای تمهید امکانها و فرصتها، روش فرمان دادن را برگزیده است. و نمیداند این زندگی روزمره است که اهمیت دارد نه تعالیم آموزهها.
✍️ علی زمانیان ... ۱۰/۱۸/ ۱۴۰۲
@kherade_montaghed
>>Click here to continue<<