TG Telegram Group & Channel
خرد منتقد | United States America (US)
Create: Update:

⚫️  مرگ "ما" و مرگ "آن‌ها"

در اندوه قتلگاه کرمان

از نشانه‌های دوپاره شدن جامعه، گسست و قطبی شدن آن و "زیست اردوگاهی" ساکنان یک سرزمین، این است که هر اردوگاه نسبت به غم و درد و رنج و حتی به مرگ اردوگاه دیگر بی‌تفاوت می‌شود. چنان مرز پررنگی کشیده می‌شود که مرگ هم به دو رخ‌داد تبدیل می‌شود: مرگ "ما" و آن‌ها.

تشکیل اردوگاه "ما" و "آن‌ها"، و دیوارکشی‌های منحط میان آدمیان، ارزش‌های انسانی را فرو می‌ریزد و حساسیت و دغدغه‌ی انسانی را در برابر ستم و بی‌عدالتی و درد و رنج "دیگری" از میان می‌برد. آن دیگری، "دیگری" است، من نیستم، پس بگذار هر چه غم و اندوه‌ است بر سرش آوار شود. و داس مرگ هر چه می‌خواهد درو کند جان‌های‌شان را، چه باک. زیرا که دیگری، من نیستم،

▪️ چهره‌های بی‌تفاوت در برابر مرگ‌های پی‌درپی در جنبش مهسا و چهره‌های بی‌تفاوت در مرگ‌ انسان‌هایی که در یک لحظه در کرمان و در سالگرد شهادت قاسم سلیمانی اتفاق افتاد، چقدر دل‌آزار و چقدر سهمگین و نگران‌کننده است.
چهره‌های یخ‌زده در هر دو سوی اردوگاه و چشم‌های بسته از هر دو سو به درد و رنج "دیگری"،  پدیده‌ی است هولناک که از مغاکی تاریک و بسیار بد عاقبت خبر می‌دهد. چنان که گویی به عصر "زیست قبیلگی" عقب‌گرد کرده‌ایم. هر قبیله، فقط اعضای خودش را می‌بیند و فقط اعضای خودش برایش مهم است. ساکن هر قبیله به خودش می‌گوید: هر که از قبیله‌ی من نیست پس سرنوشت او هم برای من مهم نیست.
اما در همان نظام قبیلگی کهن و در سنت دیرین پیشینیان، هنوز مرگِ دیگری محترم بود. و مانند یکی از افراد مشهور نبودند که با زبانی بی‌شرمانه و تحقرآمیز، در برابر مرگ ده‌ها نفر در کرمان نوشته است: "رفتند شربت نذری بخورند، به انتقامی سخت دچار شدند"..

ما حتی در "زیست قبیلگی" دچار انحطاط شده‌ایم. پیش از این و در عهد اجدادمان، مرگ و مصیبت، افراد متفرق را دور هم جمع می‌کرد و فاصله‌ها را کاهش می‌داد و اگر هم دشمن یک‌دیگر بودند، به مرگ "دیگری"، پوزخند نمی‌زدند و بلکه تلاش می‌کردند در غم دیگری شریک شوند و به کاهش آلم ناشی از مرگ، می‌کوشیدند. اما امروزه از چنین سنت انسانی هم فاصله گرفته‌ایم.

دوپارگی ایدئولوژیک، انشقاق سیاسی و زیست قبیلگی، اخلاق و انسانیت را پیش پای تقسیم جهان به "ما" و "آن‌ها" قربانی کرده است. جامعه، دو نیمه‌ شده و غم و اندوه و مرگ نیز دوپاره می‌شود. در نتیجه، هر یک، سوگ و شادی خودشان را بدون حضور دیگری دارند. وضعیتی که در آن، گویی ساکنان هر اردوگاه به طرف مقابل می‌گوید: نه سوگ تو برای من مهم است و نه شادی تو.
و این در حالی است که تجربه‌ی مشترک غم و شادی، از جمله‌ی عوامل بنیادین در پیوند و انسجام عمیق اجتماعی محسوب می‌شود.

اینک فاجعه‌ی هولناک انفجار کرمان و از دست رفتن جان حدود صد نفر بی‌گناه، به دست تروریست‌های پنهان و آشکار، پیش روی ماست. واقعه‌ای اندوهگین که ملتی را ماتم‌زده کرده است. نفرین بر همه‌ی آنانی که چنین، جان شریف آدمی را ارزان کردند.

✔️ تسلیت برای قتل عام کرمان.


✍️ علی زمانیان .... ۱۰/۱۴/ ۱۴۰۲

@kherade_montaghed

⚫️  مرگ "ما" و مرگ "آن‌ها"

در اندوه قتلگاه کرمان

از نشانه‌های دوپاره شدن جامعه، گسست و قطبی شدن آن و "زیست اردوگاهی" ساکنان یک سرزمین، این است که هر اردوگاه نسبت به غم و درد و رنج و حتی به مرگ اردوگاه دیگر بی‌تفاوت می‌شود. چنان مرز پررنگی کشیده می‌شود که مرگ هم به دو رخ‌داد تبدیل می‌شود: مرگ "ما" و آن‌ها.

تشکیل اردوگاه "ما" و "آن‌ها"، و دیوارکشی‌های منحط میان آدمیان، ارزش‌های انسانی را فرو می‌ریزد و حساسیت و دغدغه‌ی انسانی را در برابر ستم و بی‌عدالتی و درد و رنج "دیگری" از میان می‌برد. آن دیگری، "دیگری" است، من نیستم، پس بگذار هر چه غم و اندوه‌ است بر سرش آوار شود. و داس مرگ هر چه می‌خواهد درو کند جان‌های‌شان را، چه باک. زیرا که دیگری، من نیستم،

▪️ چهره‌های بی‌تفاوت در برابر مرگ‌های پی‌درپی در جنبش مهسا و چهره‌های بی‌تفاوت در مرگ‌ انسان‌هایی که در یک لحظه در کرمان و در سالگرد شهادت قاسم سلیمانی اتفاق افتاد، چقدر دل‌آزار و چقدر سهمگین و نگران‌کننده است.
چهره‌های یخ‌زده در هر دو سوی اردوگاه و چشم‌های بسته از هر دو سو به درد و رنج "دیگری"،  پدیده‌ی است هولناک که از مغاکی تاریک و بسیار بد عاقبت خبر می‌دهد. چنان که گویی به عصر "زیست قبیلگی" عقب‌گرد کرده‌ایم. هر قبیله، فقط اعضای خودش را می‌بیند و فقط اعضای خودش برایش مهم است. ساکن هر قبیله به خودش می‌گوید: هر که از قبیله‌ی من نیست پس سرنوشت او هم برای من مهم نیست.
اما در همان نظام قبیلگی کهن و در سنت دیرین پیشینیان، هنوز مرگِ دیگری محترم بود. و مانند یکی از افراد مشهور نبودند که با زبانی بی‌شرمانه و تحقرآمیز، در برابر مرگ ده‌ها نفر در کرمان نوشته است: "رفتند شربت نذری بخورند، به انتقامی سخت دچار شدند"..

ما حتی در "زیست قبیلگی" دچار انحطاط شده‌ایم. پیش از این و در عهد اجدادمان، مرگ و مصیبت، افراد متفرق را دور هم جمع می‌کرد و فاصله‌ها را کاهش می‌داد و اگر هم دشمن یک‌دیگر بودند، به مرگ "دیگری"، پوزخند نمی‌زدند و بلکه تلاش می‌کردند در غم دیگری شریک شوند و به کاهش آلم ناشی از مرگ، می‌کوشیدند. اما امروزه از چنین سنت انسانی هم فاصله گرفته‌ایم.

دوپارگی ایدئولوژیک، انشقاق سیاسی و زیست قبیلگی، اخلاق و انسانیت را پیش پای تقسیم جهان به "ما" و "آن‌ها" قربانی کرده است. جامعه، دو نیمه‌ شده و غم و اندوه و مرگ نیز دوپاره می‌شود. در نتیجه، هر یک، سوگ و شادی خودشان را بدون حضور دیگری دارند. وضعیتی که در آن، گویی ساکنان هر اردوگاه به طرف مقابل می‌گوید: نه سوگ تو برای من مهم است و نه شادی تو.
و این در حالی است که تجربه‌ی مشترک غم و شادی، از جمله‌ی عوامل بنیادین در پیوند و انسجام عمیق اجتماعی محسوب می‌شود.

اینک فاجعه‌ی هولناک انفجار کرمان و از دست رفتن جان حدود صد نفر بی‌گناه، به دست تروریست‌های پنهان و آشکار، پیش روی ماست. واقعه‌ای اندوهگین که ملتی را ماتم‌زده کرده است. نفرین بر همه‌ی آنانی که چنین، جان شریف آدمی را ارزان کردند.

✔️ تسلیت برای قتل عام کرمان.


✍️ علی زمانیان .... ۱۰/۱۴/ ۱۴۰۲

@kherade_montaghed


>>Click here to continue<<

خرد منتقد




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)