TG Telegram Group & Channel
کتابدونی | United States America (US)
Create: Update:

#داستانک 📚

زندگی مثل یک سلف سرویس

این داستاني است درمورد اولين ديدار " امت فاكس، نويسنده و فيلسوف معاصر، ‌از رستوران سلف سرويس، هنگامی كه برای نخستين بار به آمريكا رفت.
 
وی كه تا آن زمان هرگز به چنين رستورانی نرفته بود در گوشه‌ای به انتظار نشست با اين نيت كه از او پذيرايی شود. اما هرچه لحظات بيشتری سپری می‌شد ناشكيبایی او از اينكه می‌ديد پيشخدمت‌ها كوچكترين توجهي به اوندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينكه مشاهده می‌كرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند در مقابل بشقاب‌های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

وی با ناراحتی به مردی كه بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديك شد و گفت: " من حدود بيست دقيقه است كه در ايجا نشسته‌ام بدون آنكه كسی كوچكترين توجهی به من نشان دهد. حالا می‌بينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اينجا نشسته‌ايد! موضوع چيست؟ مردم اين كشور چگونه پذيرايی می‌شوند؟"

مرد با تعجب گفت: " ولی اينجا سلف سرويس است" سپس به قسمت انتهایی رستوران جايی كه غذاها به مقدار فراوان  چيده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا برويد، يك سينی برداريد هر چه می‌خواهيد انتخاب كنيد، پول آن‌را بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آن‌ را ميل كنيد! "

امت فاكس كه قدری احساس حماقت می‌كرد، دستورات مرد را پی‌گرفت اما وقتی غذا را روی ميز گذاشت ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگی هم در حكم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصت‌ها، موقعيت‌ها، شادي‌ها، سرورها و غم‌ها در برابر ما قرار دارد. در حالی كه اغلب ما بی حركت به صندلی خود چسبيده‌ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده‌ايم از اينكه چرا او سهم بيشتری دارد كه هرگز به ذهنمان نمی‌رسد خيلی ساده از جای خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه می‌خواهيم برگزينيم. وقتی زندگی چيز زيادی به شما نمی‌دهد به دليل آنست كه شما هم چيز زيادی از او نخواسته‌ايد.



@ketabdooni

#داستانک 📚

زندگی مثل یک سلف سرویس

این داستاني است درمورد اولين ديدار " امت فاكس، نويسنده و فيلسوف معاصر، ‌از رستوران سلف سرويس، هنگامی كه برای نخستين بار به آمريكا رفت.
 
وی كه تا آن زمان هرگز به چنين رستورانی نرفته بود در گوشه‌ای به انتظار نشست با اين نيت كه از او پذيرايی شود. اما هرچه لحظات بيشتری سپری می‌شد ناشكيبایی او از اينكه می‌ديد پيشخدمت‌ها كوچكترين توجهي به اوندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينكه مشاهده می‌كرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند در مقابل بشقاب‌های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

وی با ناراحتی به مردی كه بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديك شد و گفت: " من حدود بيست دقيقه است كه در ايجا نشسته‌ام بدون آنكه كسی كوچكترين توجهی به من نشان دهد. حالا می‌بينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اينجا نشسته‌ايد! موضوع چيست؟ مردم اين كشور چگونه پذيرايی می‌شوند؟"

مرد با تعجب گفت: " ولی اينجا سلف سرويس است" سپس به قسمت انتهایی رستوران جايی كه غذاها به مقدار فراوان  چيده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا برويد، يك سينی برداريد هر چه می‌خواهيد انتخاب كنيد، پول آن‌را بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آن‌ را ميل كنيد! "

امت فاكس كه قدری احساس حماقت می‌كرد، دستورات مرد را پی‌گرفت اما وقتی غذا را روی ميز گذاشت ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگی هم در حكم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصت‌ها، موقعيت‌ها، شادي‌ها، سرورها و غم‌ها در برابر ما قرار دارد. در حالی كه اغلب ما بی حركت به صندلی خود چسبيده‌ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده‌ايم از اينكه چرا او سهم بيشتری دارد كه هرگز به ذهنمان نمی‌رسد خيلی ساده از جای خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه می‌خواهيم برگزينيم. وقتی زندگی چيز زيادی به شما نمی‌دهد به دليل آنست كه شما هم چيز زيادی از او نخواسته‌ايد.



@ketabdooni


>>Click here to continue<<

کتابدونی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)