TG Telegram Group & Channel
حامد کاشانى | United States America (US)
Create: Update:

یکی از فعالان مسائل جهان اسلام مطلبی درباره خاطرات چند جوان اهل غره نوشته بود که بد نیست یکی‌دومورد آن را که جالب بود، اینجا بیاورم:


یکی از آنها گفت من خواهری ۲۲ ساله دارم که یکسال قبل ازدواج کرد و در روز حمله دشمن به جبالیا فرزندش در خانه به دنیا آمد. فردای تولد، خواهرم از همسرش خواست که نامی برای این پسر انتخاب کنند و پیشنهاد عبیده را داد به برکت نام سخنگوی قسام...
اما همسرش نپذیرفت و گفت همین روزها حتما کسی از ما شهید خواهد شد و نام او را بر این پسر میگذاریم به امید تداوم مسیر زندگی...
همان روز عصر شوهرخواهرم به شهادت رسید و نام او که یوسف بود را بر فرزندش گذاشتند. خواهرم روز بعدش در فیسبوک نوشت که یوسفی شهید شد و این یوسف هم حتما استشهادی خواهد بود.

و گفت که برخی مجروحان غزه را به دوحه آوردند. یکی خانمی بود که در بمباران صد عضو خانواده ش شهید شده بودند و او و تنها پسرش از طریق تونل ها به خارج منتقل شده و به قطر آمدند. ما که به عیادتش رفتیم یک دست و پایش قطع شده بود و بدنش پر ترکش بود!‌
در این حال که هیچ کس را نداشت من گفتم انشالله پسرت رأفت مثل پدربزرگ ش‌ یک پزشک بزرگ می شود. او فورا گفت قبل از پزشک شدن باید یک مجاهد باشد.


پ ن: وخواستند این صفحه هم نشر و ترجمه شود
https://hottg.com/Gaza_shaheed

یکی از فعالان مسائل جهان اسلام مطلبی درباره خاطرات چند جوان اهل غره نوشته بود که بد نیست یکی‌دومورد آن را که جالب بود، اینجا بیاورم:


یکی از آنها گفت من خواهری ۲۲ ساله دارم که یکسال قبل ازدواج کرد و در روز حمله دشمن به جبالیا فرزندش در خانه به دنیا آمد. فردای تولد، خواهرم از همسرش خواست که نامی برای این پسر انتخاب کنند و پیشنهاد عبیده را داد به برکت نام سخنگوی قسام...
اما همسرش نپذیرفت و گفت همین روزها حتما کسی از ما شهید خواهد شد و نام او را بر این پسر میگذاریم به امید تداوم مسیر زندگی...
همان روز عصر شوهرخواهرم به شهادت رسید و نام او که یوسف بود را بر فرزندش گذاشتند. خواهرم روز بعدش در فیسبوک نوشت که یوسفی شهید شد و این یوسف هم حتما استشهادی خواهد بود.

و گفت که برخی مجروحان غزه را به دوحه آوردند. یکی خانمی بود که در بمباران صد عضو خانواده ش شهید شده بودند و او و تنها پسرش از طریق تونل ها به خارج منتقل شده و به قطر آمدند. ما که به عیادتش رفتیم یک دست و پایش قطع شده بود و بدنش پر ترکش بود!‌
در این حال که هیچ کس را نداشت من گفتم انشالله پسرت رأفت مثل پدربزرگ ش‌ یک پزشک بزرگ می شود. او فورا گفت قبل از پزشک شدن باید یک مجاهد باشد.


پ ن: وخواستند این صفحه هم نشر و ترجمه شود
https://hottg.com/Gaza_shaheed


>>Click here to continue<<

حامد کاشانى






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)