نشسته بر تن شعرم غبار خستهی طبعم
نشد غزل بسراید عنان گسستهی طبعم
نشد که متن و قوافی کنار هم بنشینند
تراز منظره باشد شرار جستهی طبعم
مگر سکوت قصیده،ترانه گردد و فریاد
به گوش خلق رساند ز بغض بستهی طبعم
دعا نخواندهی ایلم،خدا مگر که بیاید
به دستگیر علیلی زمین نشستهی طبعم
نبود خیر فراوان به کار عشق و به مستی
رسیده فصل خماری،رفیق خستهی طبعم!
غرور زندهی واژه به وقت شعر عیانست
بگو بگو دو سه بیتی،دلم!شکستهی طبعم
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#غزل
@ksrizga
>>Click here to continue<<