چگونه سبزه بکارم سیاه مزرعهام را
که سنگلاخ و کلوخست خاک مزرعه اینجا
امید بارش ابری که تند میرود و نیست
امید بر بت سنگیست،یاس غالب فردا
چه روزها که دویدم مگر رکاب تو بوسم
چه عصرها که نشستم به خشک بودن لبها
ولی ندیده گرفتی تلاش روز و شب من
تلاش بیهدهای شد برای فتح تماشا
به روی چینهی باغم که باغ خیس خزان بود
هزار شاخهی حسرت دمیده در پی خارا
مگر سراب حضورت رسد به داد دل من
که در جهان وقایع اثر نکرده تمنا
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#غزل
@karizga
>>Click here to continue<<