بر رکاب روح من اندیشه خاتم دوخته
خاتمی همجنس حیرت،گوهر غم دوخته
مادرم میگفت اندوه عمیقت خوب نیست
دامن چشمش طبیعت،قطره،نم نم دوخته
تا برآیند زبان و غم شکوفایی گرفت
بر بسیط متن شعرم وزنِ ماتم دوخته
شعر در آوردگاه زندگی مجنونیست
ساحت جنگست و شاعر بیت بر هم دوخته
عاقبت پایان این صحنه فراهم میشود
کاتبش قطع نمایش را مصمم دوخته
کوچه خالی شد ولی آوازه خوان دربدر
سنگ خواندن را چه محکم روی اشکم دوخته
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#غزل
@karizga
>>Click here to continue<<