برای عشق و محبت برای فتح رضایت
نمیروم که بجویم ترانه و بنگارم
زمین عشق معاصر،زمین خشک و عقیمست
که بذر واژهی شعرم در آن زمینه نکارم
نشد رضایت مردم به کف بیاورم اینجا
رضایتی که نیرزد به قیمتی که ندارم
هوای یاوه نباشد،سخن به عقل قرینست
نفس کشیدن عقلم مرا کشیده کنارم
نه باوری که بروید نه حرمتی که بجوشد
بدون باور و حرمت در انتظار بهارم
خیال طی شدنش نیست مسیر پر ویرانی
رهی که پا شکند تا سواد دور دیارم
گذشتهام به یقین از امید تازه شدنها
سلامتی که هدر شد طراوتی که ندارم
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#قطعه
@karizga
>>Click here to continue<<