برای یک شاعر یا نویسنده(البته بیشتر منظورم شاعران است)نوشتن خارج از دو شرط یا دو موقعیت که به یکدیگر پیوسته هستند،کاری عبث و حتی مسخره است،نخست اینکه شاعر چنان لطیف شده باشد که نتواند از بیان عواطف و احساس درونی خود عبور کند و دومی نیز اینکه شاعر از لحاظ اندیشگی سخنی برای گفتن داشته باشد که در این موقعیت دوم نیز بهتر است، صبوری کند تا به تلطیف درونی برسد و آنگاه در شعر به سخن بپردازد.
خارج از این دو موقعیت وقتی فرد میخواهد بنویسد(به ویژه شعر)نتیجه چیزی جز متنی تصنعی یا صنعتی و برساخته نخواهد بود که کمترین ارزش هنری را خواهد داشت.
دیدهام که شاعر برای به پایان رساندن یکی از همین مصنوعات روزها و شبهای متوالی در پی روابط ظریفی است که میان معانی و واژگان برقرار کند یا تخیلی را سروسامان دهد تا ضعف و فقر عاطفه و اندیشه را بپوشاند اما اگر این شیوه در کوتاه مدت نیز موثر باشد و نتیجه مورد تشویق قرار گیرد آن متن،متنی نیست که ماندگار باشد و هنر خوانده شود.
از همین جنساند نوشتهها و ابیات سفارشی و مناسبتی اعم از مدح و ذم و تبریک و تهنیت و تسلیت و حتی بسیاری از اخوانیهها...
دیگر خود دانید!
یزدان رحیمی
#اوراق_پراکنده
@karizga
>>Click here to continue<<