رفتهام تا رصد هیچ به تنویر عدم
جلوهزاریست جهانم پُرِ تصویر عدم
بطن این هیچ که دارد اثری بنیادین
نقشهایی ز وجودست به زنجیر عدم
ژرف طاقت شدهام وا نکنم لب به سخن
تا نگویم همه اسرار و اساطیر عدم
مرگ نیرنگ سترگیست،گمانیست به نیست
گاه تعویض فیوضات به تدبیر عدم
جهد کردم که ممیز بزنم سمت جنون
جان ستانم ز خرد با دم شمشیر عدم
پنج بیتی که نوشتم همه حقست ولی
شطح ما را نخرد کس مگرم پیر عدم
مدت همنفسی با عدمم گشت زیاد
شدهام شکل عدم عامل تکثیر عدم
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#غزل
@karizga
>>Click here to continue<<