کیست این آشفته،بد پندارِ آسیمه درون
این بخود پیچیده،پرتشویش نامش شد بشر
هیچ قانونی ندارد نزد او بایستگی
عهد مینو را شکسته خویش نامش شد بشر
زندگی را باردار وهم کرد و واقعا
قابله شد تا بزاید کیش نامش شد بشر
عشق را میسازد از تلطیف شهوتهای خود
تا که شرمش را نبیند بیش نامش شد بشر
گرد هیچست و برای هیچ میتازد به هیچ
زخمی هیچست و آید پیش نامش شد بشر
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم
#قطعه
@karizga
>>Click here to continue<<