برای بزرگداشت روز ملی عطار
غزلی محذوف از مجموعهی «زیباتر از زن» چاپ؛ 1399 / نشر مادیار.
نامه
به: نیشابوریان و زخمهای ناسورشان
به نیشابوریان پیغام ما این است؛ برخیزند
وگرنه خاکشان را «تولی»یان با خون درآمیزند
قلمدان را بیاور تا که از نو نامه بنویسم
بگویم؛ از غلامان مغول، باید بپرهیزند
به نیشابوریان اصرار کن این نیمهشب، جَلدی
بپا خیزند و گرد از دودمان خان، برانگیزند
بگو شیخی که از بیهق نیاید، چشمبادامی است
بگو بادام را باید که با دامش بیاویزند
به نیشابوریان از چشم من هم چشمهای بنویس
بگو این کاسهها، سرچشمهی باران پاییزند...
پریروی شهید شادیاخ، افتاده و دزدان
سر فیروزهیِ سُرخِ گلوبندش، گلاویزند...
حصاری نیست، یاری نیست، مرد سربهداری نیست
زنان باید که دستی در حنا، با مرگ بستیزند...
اَبَر شهرِ مرا قاآن قُرق کردهاست و با مردم
اگر برگ عبوری هست، کو راهی که بگریزند؟
سراسر «منطقالتیر»* است در یاسای شبگردان
پیاپی شیشههای عطرِ خیام است، میریزند...
***
به نیشابوریان از قول من، ننویس بیش از این...
که این چاپارها تیزند و چشم و گوش چنگیزند!
....
*ناگفته پیداست که منظور منطقالطیر نیست!
#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)
https://hottg.com/maname49
>>Click here to continue<<