دوباره آسمون زار زد و من پرت شدم به شبی که زیرِ بارون بوسیدمت. پرت شدم به جایی که دست کردم توی موهای خیس از بارونت. پرت شدم به لحظهای که سرما خوردنِ خودت رو به جون خریدی و چتر رو کج کردی، تا من سرما نخورم. پرت شدم به عشقی که بینِ نگاههامون رد و بدل میشد، وقتی که اشک و بارونِ روی صورتمون از هم قابلِ تشخیص نبود. دوباره آسمون زار زد و من مُردم با یادآوریِ دوسِت دارمی که زیرِ بارون دمِ گوشم زمزمهش کردی.
>>Click here to continue<<