من بودم که اسلام [این هیولا] را کُشتم...
برای نخستینبار در میان همبودگاه ایرانی، کشیدهای به سیمای این اهریمنی که ۱۴سده، میهن من را شکنجه داده بود، زدم که سدای این کشیدهی من، از کهکشانها بلند شد و دل انگلیسها را لرزاند و بیدرنگ سِدای مرا بستند؛ ولی آن کشیده را من زدم.
پشتسرِ من بود که به گفتهی خواهرم: «اکنون رسانههای دیگر هم آمدهاند و تاریخ را میگویند و دربارهی دین و آشغال بودنش هم سخن میگویند، ولی به همانسان میخواهند نگهش دارند.»
ولی نه؛ ما کشیدهای زدیم که اگر همهی این زوزهکشهای لسآنجلسی، تا بامداد و شامگاه رستاخیز هم زوزه بکشند، باز ما آن کشیده را زدهایم و شکستهایمش...
ما گفتیم که این ننگ است؛ اَلی سگکُش، آدمی نیست که مردمی برایش مویه بکنند و به بهترین فرزند خودشان بهمن جاذویه رامهرمزی دشنام بگویند، برای یک تازی آدمکشِ سگکُشِ هنرکُش.
✍استاد فرود فولادوند، ۲۱سالِ پیش
@jonbeshezabanepak
>>Click here to continue<<