دروغهای قجری
بخش۲
دورهی قاجار، به خصوص دوره ناصرالدینشاه، از مستندترین بخشهای تاریخ ماست. از دورهی ناصرالدینشاه بسیاری گزارشات موجود است، از کتابهای خاطرات خود شاه و خاطرات درباریان و سفرای خارجی و جهانگردان و روزنامهها و .... یعنی همه چیز به طور کاملاً روشن در این دوره پیش چشم ماست. به قول یکی از دوستان، این دوره تنها دورهای است که از آن تا درونیترین گوشههای اندرونی شاه هم سند و مدرک وجود دارد.
اما به طرز عجیبی بیشترین دروغها هم درباره این دوره ساخته شده است. به بعضی از این دروغها در اینجا پرداختیم. سه مورد فوق هم از همین نوع دروغهاست که علیرغم تمام مستندات خیلی راحت به ناصرالدینشاه نسبت داده شده است و مرتب در فضای اینترنت دست به دست میشود.
دروغ اول، در مورد غصب زمینهای رعیت اوشان توسط امام جمعه تهران در زمان ناصرالدینشاه، کاملا جدید است و به وضوح در واکنش به اخبار مربوط به زمینخواری کاظم صدیقی امام جمعه فعلی ساخته شده است. شما تمام اینترنت را که سرچ کنید این مطلب را در زمان قبل از دو ماه پیش نمیتوانید پیدا کنید. کلا هر چیزی درج.ا. اتفاق افتد، واجب است که دروغسازان یک مشابهش را در زمان قاجار بسازند!
دروغ دوم در مورد استفتای ناصرالدینشاه از میرزای شیرازی در مورد روزهداری نیز هیچ منبعی ندارد! ساختهای است که در سالهای اخیر پرداخته شده است و هر رمضان در فضای مجازی بازنشر میشود. ناصرالدینشاه البته به روزهگیری مقید بود، ولی اگر نمیخواست روزه بگیرد از کسی اجازه و استفتا نمیخواست. به علاوه، اگر استفتا هم میخواست بکند مجتهد تهران برایش اولویت داشت. جوابی که از میرزای شیرازی هم نقل میکنند جالب است از این لحاظ که از ادبیاتی استفاده شده که جدیدتر از آن روزگار است: "اگر نمیتوانی بر اعصابت مسلط شوی..."
این دو دروغ کلاً هیچ اساسی در حقیقت ندارند. اما دروغ سوم، در مورد دادخواهی مردم کرمانشاه، ریشهی کوچکی در واقعیت دارد. بله، طبق سفرنامه ناصرالدینشاه در سفرش به عتبات مردم "کرمانشاهان" به دادخواهی نزد شاه میآیند. ولی اصلاً آنچه ادعا شده در اینجا نیامده! متن کاملاً ساختگی است و حتی کلماتی مثل بیتوته هم آنجا استفاده نشده است (به وضوح برای باورپذیرتر شدن متن توسط جاعل داستان در آن گنجانده شدهاند). بلکه طبق همان سفرنامه، شاه سخنان شاکیان را میشنود، با دقت عریضههای آنها را بررسی میکند، حاکم و کلانتر و دو نفر از شاهزادگان را عوض میکند و دستور میدهد که آن چهار نفر در آنجا نمانند و بلافاصله با اردو به تهران برگردند.... ولی روز بعد باز هم با هیاهوی جمعی از مردم روبرو میشود که از تغییرات به اندازه کافی راضی نبودند! پس عصبانی میشود و دستور میدهد تعدادی از آنها را بگیرند تا ادب شوند، ولی فردای همان روز دستور به آزادی آنها میدهد! حرفی هم از مجازات با چوب نیست. ناصرالدینشاه خیلی جاها در دفتر خاطراتش از سرحال نبودن و کسل بودنش در مواقعی صحبت میکند، ولی ندیدهام هیچ جا از مجازات افراد به خاطر سر خلق نبودن خودش صحبتی کند.
چیز جالب در مورد ناصرالدینشاه سهولتی بوده که مردم عادی به شاه دسترسی داشتند، و همواره عریضهها و شکایات خود، حتی در موارد کوچک، را به شاه ارائه میکردند. این درست خلاف تصویری است که از ناصرالدینشاه به عنوان شخصی مغرور که هیچ اهمیتی به مردم عادی نمیداد به خورد ما دادهاند. همین سهولت دسترسی به شاه بود که میرزا رضای کرمانی را قادر ساخت که به بهانه دادن عریضه به شخص شاه به او نزدیک شود و او را ترور کند.
#دروغ_قجری
مطالب مرتبط:
دروغهای قجری
یک دروغ دیگر
تطهیر قاجار؟ خیر!
مصائب قجری
@jenabegav
>>Click here to continue<<