TG Telegram Group & Channel
❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄ | United States America (US)
Create: Update:

دیگه منتظر نموندم و اسلحه ای که همراهم بودو دستم گرفتم و آروم از ماشین پیاده شدم .

جک
روی تخت دراز کشیده بودم . چراغای اتاقم خاموش بود و از کل خونه فقط چراغ آشپزخونه روشن بود . چشمامو بستم که صدایی به گوشم خورد انگار کسی وارد خونه شد . آروم و بیصدا از روی تخت بلند شدم و از زیر تختم اسلحه رو برداشتم آماده شدم . مهلت ندارم فکر کنم ببینم کیه ؟فقط آروم خودمو به پشت دیوار رسوندم که راحت به سالن پایین نگاه کنم ...چیزی معلوم نبود و با شنیدن صدای پاش که روی پله ها حس میشد موقعیتمو عوض کردم ...همون که به بالای پله ها رسید اسلحمو روی سرش گذاشتم و اونم اسلحشو طرفم گرفت و نور چراغ قوه رو تو صورتم گرفت که چشمامو جمع کردم و با بازتاب نور تا حدودی صورتش قابل تشخیص شد ،لب زدم:تو اینجا چه غلطی میکنی؟ نورشو یکم پایین تر گرفت که چشمام به حالت عادی برگشت،گفت:دنبال السام،کجاست؟من:اینجا بنظرت کجاست؟تو منو تعقیب کردی که مثل دزدا بیای خونم و بعد که مچتو گرفتم ازم این سوالو بپرسی؟دوباره نورو به صورتم گرفت که چشمامو جمع کردم:پرسیدم کجاست؟کجا فرستادیش؟کلافه گفتم:چرا نمیری خونه خودش؟ با جوابش نگران شدم:اونجا نیست ،فرودگاهه . من:فرودگاه؟عصبی غرید:ادعای بی خبری نکن مطمئنم تو خودت فرستادیش . من:کجا؟منظورت چیه فرودگاهه؟قبل از اینکه جوابشو بشنوم سمت اتاقم رفتم و....

#story

jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ
#باهم پارت 13 السا حسابی خیس شده بودم بعداز یه دوش گرم روی مبل نشستم . فکرم مشغول بود و خوابم نمیبرد . تو فکر بودم که از زیر در پاکت نامه ای به داخل خونه فرستاده شد . با احتیاط به در نزدیک شدم و پاکتو برداشتم . شک داشتم بازش کنم یا نه . حس کنجکاویم مانع…
دیگه منتظر نموندم و اسلحه ای که همراهم بودو دستم گرفتم و آروم از ماشین پیاده شدم .

جک
روی تخت دراز کشیده بودم . چراغای اتاقم خاموش بود و از کل خونه فقط چراغ آشپزخونه روشن بود . چشمامو بستم که صدایی به گوشم خورد انگار کسی وارد خونه شد . آروم و بیصدا از روی تخت بلند شدم و از زیر تختم اسلحه رو برداشتم آماده شدم . مهلت ندارم فکر کنم ببینم کیه ؟فقط آروم خودمو به پشت دیوار رسوندم که راحت به سالن پایین نگاه کنم ...چیزی معلوم نبود و با شنیدن صدای پاش که روی پله ها حس میشد موقعیتمو عوض کردم ...همون که به بالای پله ها رسید اسلحمو روی سرش گذاشتم و اونم اسلحشو طرفم گرفت و نور چراغ قوه رو تو صورتم گرفت که چشمامو جمع کردم و با بازتاب نور تا حدودی صورتش قابل تشخیص شد ،لب زدم:تو اینجا چه غلطی میکنی؟ نورشو یکم پایین تر گرفت که چشمام به حالت عادی برگشت،گفت:دنبال السام،کجاست؟من:اینجا بنظرت کجاست؟تو منو تعقیب کردی که مثل دزدا بیای خونم و بعد که مچتو گرفتم ازم این سوالو بپرسی؟دوباره نورو به صورتم گرفت که چشمامو جمع کردم:پرسیدم کجاست؟کجا فرستادیش؟کلافه گفتم:چرا نمیری خونه خودش؟ با جوابش نگران شدم:اونجا نیست ،فرودگاهه . من:فرودگاه؟عصبی غرید:ادعای بی خبری نکن مطمئنم تو خودت فرستادیش . من:کجا؟منظورت چیه فرودگاهه؟قبل از اینکه جوابشو بشنوم سمت اتاقم رفتم و....

#story


>>Click here to continue<<

❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)