TG Telegram Group & Channel
❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄ | United States America (US)
Create: Update:

#The_day_we_met
3

JACK:
هردو متعجب بهش خیره بودیم که
یوجین:یه لحظه یه لحظه....الان یعنی میگی این تویی؟
السا:خود خودمم.
جک:دیروز کی ازت تست خوانندگی گرفت؟
السا:نمیدونم نمیشناسمش.
یوجین:جک اون طرف که کار بدی نکرده الان چیزی که مهمه اینه که قراره از این به بعد چیکار کنیم.
سکوت کردم و داشتم فکر میکردم.
السا:من با اجازتون برم سرکارم.
داشت میرفت سمت در که
جک:صبر کن.
برگشت سمتم‌.
جک:نظر خودت چیه؟قبول میکنی این آلبوم رو تا اخرش باهام همکاری کنی؟
یوجین:طبیعتا باید همکاری کنه چون آهنگ رو اونا هم گوش دادن و الان برای پیدا کردن یه پارتنر دیگه خیلی دیره.
جک:یوجین اجازه بده خودش جواب میده.
بهش خیره بودم که از حالتش متوجه شدم که دوباره استرسش بیشتر شده مثل روز اول مصاحبه.
بهش نزدیک شدم و روبروش ایستادم.
جک:لازم نیس استرس بگیری حرف آخر رو تو قراره بزنی تو اگه نخوای کسی نمیتونه مجبورت کنه.یوجین درست میگه ولی هیچ چیز با ارزش تر از خود ما نیست پس ریلکس کن و آروم بهش فکر کن.
سری تکون داد.
السا:قبوله.همکاری میکنم.
لبخندی بهش زدم.
دستم رو بردم جلو
جک:خب پس امیدوارم همکاری خوبی داشته باشیم.
السا:منم همینطور.
به هم خیره بودیم که
یوجین:خب پس بریم اهنگ رو کامل ظبط کنیم؟
جک:نه امشب یه جشن خودمونی میگیریم فردا ظبط رو شروع میکنیم.
ELSA:
دوباره برگشت سمتم.
جک:پس شام مهمون من ساعت 8 اینا یکی رو میفرستم دنبالت.
السا:ممنونم ازتون.
لبخند متقابلی زد.
از اتاق خارج شدم و نفس راحتی کشیدم. باورم نمیشه قراره یه خواننده بشم.
تمرکزم رو جنع کردم و به کارم ادامه دادم‌.
تقریبا ساعت کاری تموم شده بود.لب تاپم رو خاموش کردم و کیفم رو برداشتم.
رفتم سمت در و زدم.
درو باز کردم که دیدم داره با تلفن حرف میزنه.بهم اشاره کرد که ساکت باشم.
بعد از تموم شدن تماسش برگشت سمتم.
جک:ببخشید منتظر موندی.چیزی شده؟
السا:خواهش میکنم.نه میخواستم بگم که وقت کاری تموم شده با اجازتون دارم میرم.
جک:اوه راست میگی حواسم نبود.شب میبینمت.فعلا.
سری تکون دادم.
رفتم سمت آسانسور و سوار شدم.
JACK:
سوار آسانسور شدم و رفتم پارکینگ. میخواستم ماشین رو روشن کنم که باز زنگ موبایلم لبخندی زدم.
جک:بله عزیزم.
ناتالی:جک من امشب شاید نتونم باهات بیام یه کاری برام پیش اومده.
جک:ولی یکم پیش که داشتیم حرف میزدیم گفتی که میتونی.
ناتالی:عزیزم کاری برام پیش اومده نمیتونم واقعا متاسفم.
جک:میخوای منم بیام؟
ناتالی:نه برو امشب رو کیف کن شب خونه میبینمت.
جک:مراقب خودت باش.فعلا.
تماس رو قطع کردم که بعد یکی دو دیقه یه پیام برام اومد.
یوجین:همه چی آماده‌اس ولی کسی نیس بره دنبال السا میخوای من برم دنبالش؟
ELSA:
امروز رو برای عمه و آنا با کلی ذوق تعریف کردم که
عمه:عزیزم واقعا بهت تبریک میگم.من از اولش میدونستم تو استعدادش رو داری.
آنا محکم بغلم کرد و
آنا:خیلی بهت افتخار میکنم و از الان باید بگم که مدیر برنامه هات خودمم.
خنده کوتاهی کردم که
عمه:باید برای امشب خوب آماده بشی.
آنا چشمکی به عمه زد.
آنا:خودم حلش میکنم.
و منو با سرعت کشید سمت اتاقم.
آنا:باید خیلی خوشگل تر از همیشه بشی.
یه دوش گرفتم و بعد با مامان و بابا تصویری حرف زدیم. آنا از بین لباس هام تونست بالاخره یکی رو انتخاب کنه که زود شروع به اماده شدن کردم.
آنا:السا چقدر گوگولی شدی.
لبخندی براش زدم.
آنا:امشب شب توعه اصلا استرس نگیر همه چی اوکیه.
السا:میدونم میدونم ولی دست خودم نیس قلبم داره تند تند میزنه.
آنا:این هنوز اول کاره باید استرست رو کنترل کنی.نفس عمیق بکش.
سری تکون دادم.
با زنگ خوردن موبایلم فهمیدم که ماشین رسیده.
آنا:برو....مراقب خودت باش.چیزی شد حتما بهم زنگ بزن.
باهم رفتیم طبقه پاین.از هردوشون خدافظی کردم و کلی برام آرزوی موفقیت کردن.
سوار ماشین شدم که با دیدن راننده کلی تعجب کردم.
جک:خوبی؟
السا:شما؟
جک:آره متاسفانه راننده ها تو دسترس نبودن.
هنوز بهش خیره بودم که
جک:خب بریم؟
سری تکون دادم.
JACK:
تو رستوران باهم نشسته بودیم منتظر اومدن یوجین و راپنزل بودیم. نگاه مختصری بهش کردم مثل همیشه رسمی.
جک:خب...چخبر...خانواده خوبن؟
السا:بله ممنون.
جک:راستی امروز کارت عالی بود.خوب تونستی اوضاع رو اداره کنی البته از این به بعد لازم نیست تو منشیم باشی قراره یکی دیگه به جات استخدام بشه.
سری تکون داد.
جک:البته صدات هم قشنگه.
بهم خیره بود که
جک:البته با تمرین بیشتر میتونی بهترش هم کنی.
السا:همه تلاشم رو میکنم.
جک:میدونم.
از جیبم کلید هارو برداشتم سمتش گرفتم.
جک:کلید اتاق کار جدیدته و البته بعد ها قراره یه مدیر برنامه هم داشته باشی.
لبخندی که با مقداری هیجان همراه بود زد.
السا:خیلی ممنونم ازتون.
جک:منم همینطور.
هنوز به هم خیره بودیم که
یوجین:میدونم باز دیر کردم.
هردو برگشتیم سمتشون.
بعد از سلام و احوال پرسی سفارش دادیم و منظر غذا ها بودیم.
یوجین:جک ناتالی نیومده؟
جک:نه

#The_day_we_met
3

JACK:
هردو متعجب بهش خیره بودیم که
یوجین:یه لحظه یه لحظه....الان یعنی میگی این تویی؟
السا:خود خودمم.
جک:دیروز کی ازت تست خوانندگی گرفت؟
السا:نمیدونم نمیشناسمش.
یوجین:جک اون طرف که کار بدی نکرده الان چیزی که مهمه اینه که قراره از این به بعد چیکار کنیم.
سکوت کردم و داشتم فکر میکردم.
السا:من با اجازتون برم سرکارم.
داشت میرفت سمت در که
جک:صبر کن.
برگشت سمتم‌.
جک:نظر خودت چیه؟قبول میکنی این آلبوم رو تا اخرش باهام همکاری کنی؟
یوجین:طبیعتا باید همکاری کنه چون آهنگ رو اونا هم گوش دادن و الان برای پیدا کردن یه پارتنر دیگه خیلی دیره.
جک:یوجین اجازه بده خودش جواب میده.
بهش خیره بودم که از حالتش متوجه شدم که دوباره استرسش بیشتر شده مثل روز اول مصاحبه.
بهش نزدیک شدم و روبروش ایستادم.
جک:لازم نیس استرس بگیری حرف آخر رو تو قراره بزنی تو اگه نخوای کسی نمیتونه مجبورت کنه.یوجین درست میگه ولی هیچ چیز با ارزش تر از خود ما نیست پس ریلکس کن و آروم بهش فکر کن.
سری تکون داد.
السا:قبوله.همکاری میکنم.
لبخندی بهش زدم.
دستم رو بردم جلو
جک:خب پس امیدوارم همکاری خوبی داشته باشیم.
السا:منم همینطور.
به هم خیره بودیم که
یوجین:خب پس بریم اهنگ رو کامل ظبط کنیم؟
جک:نه امشب یه جشن خودمونی میگیریم فردا ظبط رو شروع میکنیم.
ELSA:
دوباره برگشت سمتم.
جک:پس شام مهمون من ساعت 8 اینا یکی رو میفرستم دنبالت.
السا:ممنونم ازتون.
لبخند متقابلی زد.
از اتاق خارج شدم و نفس راحتی کشیدم. باورم نمیشه قراره یه خواننده بشم.
تمرکزم رو جنع کردم و به کارم ادامه دادم‌.
تقریبا ساعت کاری تموم شده بود.لب تاپم رو خاموش کردم و کیفم رو برداشتم.
رفتم سمت در و زدم.
درو باز کردم که دیدم داره با تلفن حرف میزنه.بهم اشاره کرد که ساکت باشم.
بعد از تموم شدن تماسش برگشت سمتم.
جک:ببخشید منتظر موندی.چیزی شده؟
السا:خواهش میکنم.نه میخواستم بگم که وقت کاری تموم شده با اجازتون دارم میرم.
جک:اوه راست میگی حواسم نبود.شب میبینمت.فعلا.
سری تکون دادم.
رفتم سمت آسانسور و سوار شدم.
JACK:
سوار آسانسور شدم و رفتم پارکینگ. میخواستم ماشین رو روشن کنم که باز زنگ موبایلم لبخندی زدم.
جک:بله عزیزم.
ناتالی:جک من امشب شاید نتونم باهات بیام یه کاری برام پیش اومده.
جک:ولی یکم پیش که داشتیم حرف میزدیم گفتی که میتونی.
ناتالی:عزیزم کاری برام پیش اومده نمیتونم واقعا متاسفم.
جک:میخوای منم بیام؟
ناتالی:نه برو امشب رو کیف کن شب خونه میبینمت.
جک:مراقب خودت باش.فعلا.
تماس رو قطع کردم که بعد یکی دو دیقه یه پیام برام اومد.
یوجین:همه چی آماده‌اس ولی کسی نیس بره دنبال السا میخوای من برم دنبالش؟
ELSA:
امروز رو برای عمه و آنا با کلی ذوق تعریف کردم که
عمه:عزیزم واقعا بهت تبریک میگم.من از اولش میدونستم تو استعدادش رو داری.
آنا محکم بغلم کرد و
آنا:خیلی بهت افتخار میکنم و از الان باید بگم که مدیر برنامه هات خودمم.
خنده کوتاهی کردم که
عمه:باید برای امشب خوب آماده بشی.
آنا چشمکی به عمه زد.
آنا:خودم حلش میکنم.
و منو با سرعت کشید سمت اتاقم.
آنا:باید خیلی خوشگل تر از همیشه بشی.
یه دوش گرفتم و بعد با مامان و بابا تصویری حرف زدیم. آنا از بین لباس هام تونست بالاخره یکی رو انتخاب کنه که زود شروع به اماده شدن کردم.
آنا:السا چقدر گوگولی شدی.
لبخندی براش زدم.
آنا:امشب شب توعه اصلا استرس نگیر همه چی اوکیه.
السا:میدونم میدونم ولی دست خودم نیس قلبم داره تند تند میزنه.
آنا:این هنوز اول کاره باید استرست رو کنترل کنی.نفس عمیق بکش.
سری تکون دادم.
با زنگ خوردن موبایلم فهمیدم که ماشین رسیده.
آنا:برو....مراقب خودت باش.چیزی شد حتما بهم زنگ بزن.
باهم رفتیم طبقه پاین.از هردوشون خدافظی کردم و کلی برام آرزوی موفقیت کردن.
سوار ماشین شدم که با دیدن راننده کلی تعجب کردم.
جک:خوبی؟
السا:شما؟
جک:آره متاسفانه راننده ها تو دسترس نبودن.
هنوز بهش خیره بودم که
جک:خب بریم؟
سری تکون دادم.
JACK:
تو رستوران باهم نشسته بودیم منتظر اومدن یوجین و راپنزل بودیم. نگاه مختصری بهش کردم مثل همیشه رسمی.
جک:خب...چخبر...خانواده خوبن؟
السا:بله ممنون.
جک:راستی امروز کارت عالی بود.خوب تونستی اوضاع رو اداره کنی البته از این به بعد لازم نیست تو منشیم باشی قراره یکی دیگه به جات استخدام بشه.
سری تکون داد.
جک:البته صدات هم قشنگه.
بهم خیره بود که
جک:البته با تمرین بیشتر میتونی بهترش هم کنی.
السا:همه تلاشم رو میکنم.
جک:میدونم.
از جیبم کلید هارو برداشتم سمتش گرفتم.
جک:کلید اتاق کار جدیدته و البته بعد ها قراره یه مدیر برنامه هم داشته باشی.
لبخندی که با مقداری هیجان همراه بود زد.
السا:خیلی ممنونم ازتون.
جک:منم همینطور.
هنوز به هم خیره بودیم که
یوجین:میدونم باز دیر کردم.
هردو برگشتیم سمتشون.
بعد از سلام و احوال پرسی سفارش دادیم و منظر غذا ها بودیم.
یوجین:جک ناتالی نیومده؟
جک:نه


>>Click here to continue<<

❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)