TG Telegram Group & Channel
❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄ | United States America (US)
Create: Update:

#باهم
پارت 12

جک
هیچ استرسی نداشتم چون بار اولم نبود . تنها فکری که به ذهنم هجوم آورده بود اصرارش برای حضور السا بود . راس ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه رفتم دنبالش دقیقا مثل همون شب مهمونی من آماده شده بود . به سرعت سمت هتل مد نظر راه افتادم و برای السا توضیح دادم که نقشه از چه قراره . تو ماشین منتظر نشسته بودیم که جان زنگ زد و جواب دادم:بله . جان:داره از کلوبم خارج میشه کاملا مسته میخواد برگرده هتل . من:بله رئیس منتظرشم . جان:اون دختره باهاته؟من:بله . جان:خوبه . تماسو قطع کرد . السا:چیشد؟من:داره برمیگرده هتل . سرشو تکون داد و خیره شد به بیرون . کم کم بارش بارون شروع شد . تقریبا نیم ساعتی گذشت ،السا:چقدر طول میکشه تا برسه؟ من:نمیدونم . پیامی برای گوشی مخفیم ارسال شده بود . نگاهی بهش کردم از هیکاپ بود"مراقب باش ،خلاف همیشه عمل کن ،تومحل از نقشت نگو . " عجب عوضی شده جان . قابل حدس بود انقدر بی مغزه که فکر کرده احمقم و از اصراراش نمیفهمم . السا:اون نیست؟خیلی مسته! نگاهم سمتش کشیده شد:خودشه ، شروع کن یادت باشه درو باز بذاری . السا :باشه حتما خواست پیاده بشه که دستشو گرفتم و نگاهم کرد به هفت تیره کوچیک توی دستش گذاشتم:شاید لازمت شد . گرفتش :ممنون . پیاده شد و دوید سمت ورودی هتل .
دقیقا ۵ دقیقه بعدش پیاده شدم و رفتم سمت هتل از پذیرش شماره اتاقشو پرسیدم و با آسانسور خودمو به اتاقش رسوندم در باز بود . صدای قهقه های مستانش به وضوح قابل شنیدن بود آروم دستمالو آماده کردم و وارد شدم و از پشت سر دستمالو روی بینی و دهنش گذاشتم و کم کم بیهوش شد . السا خواست چیزی بگه که مانعش شدم:کارتشو از جیبش دربیار اینم سوئیچ برو ماشینو بیار پارکینگ . سوئیچو گرفت و رفت . دستشو دور گردنم انداختم و با آسانسور بردمش پارکینگ و سوار ماشینم کردمش. راه افتادم . السا:چرا نکشتیش؟من:نمیشد . السا:مگه قرار نبود حذفش کنی؟نمیفهمم . من:بعدا برات توضیح میدم . یکم خارج از شهر که دیگه داشت بهوش میومد نگه داشتم و پیادش کردم و همونطور که هنوز گیج بود از یعقش گرفتم و با خودم کشوندمش توی فضای سبز جنگل مانندی که کنار جاده بود . کم کم به حرف اومد:من کجام ؟؟؟تو کی هستی؟چیشده؟هولش دادم که افتاد روی زمین و مقابلش واستادم که حضور السارو حس کردم که پشت سرمه . رفیق جان به حرف اومد:چی از جونم میخوای؟تو....تو مگه زیر دست جان نیستی پس چه مرگته؟؟از جون من چی میخوای؟اسلحمو در آوردم و سمتش نشونه گرفتم که با حالت مصنوعی التماس کرد:خواهش میکنم جک بهم رحم کن ....بگو دنبال چی هستی؟؟؟چی میخوای؟السا:رئیست کیه؟کجاست؟من ساکت بودم که با همون حالت التماس گفت:فرانک....فرانک توی فرانسس من واسه اون عوضی کار میکنم ،اون تو پاریسه یه هتل داره که اکثر اوقات اونجاس اون هتل دقیقا اطراف ایفله .....من:دیگه وقتت تموم شد . خواست چیزی بگه که دقیقا زدم تو پیشونیش ... السا عصبی اومد جلوی راهم:چیکار کردی؟ من:کاری که باید . السا: اون داشت همه چیزو میگفت . من:من کاری که باید میکردمو انجام دادم . فوری برگشتم سمت ماشین و السا همونطور که غر میزد سوار شد . به محض نشستنم کلافه گفتم :تو هیچی نمیدونی. حتی نفهمیدی که جلیقه ضد گلوله تنش کرده چون میدونست من میام سراغش و فکر میکرد مثل همیشه به قلب سوژه میزنم . السا:یعنی جان از قصد اونو ...من:آره برای همین اومدم اینجا بکشمش و تو هتل حرفی نزدم . السا:آه خدای من فکرشو میکردم جان به ما شک کنه . من:مهم نیست از اینجا به بعد بیشتر باید حواسمون باشه . السا:درباره اون آدرسی که داد . من:راست میگه فرانسس توی پاریس اما بقیه آدرس اشتباهه البته ممکنه از فرانسه هم رفته باشه وگرنه چرا باید یه مهره سوخته آدرس دقیق فرانکو بده؟السا:یعنی نمیریم فرانسه؟من:به هیچ عنوان. چون قضیه مشکوکه من اینا رو میشناسم . السا:اما تو گفتی آدرسش تا نصفه درسته . من:بعدش گفتم ممکنه رفته باشه چون اون هیچ وقت اقامت دائم تو جایی رو نداشته . معلوم بود حسابی عصبیه . رسوندمش و بهش تاکید کردم که فرانسه رو فراموش کن . السا:سعی میکنم . برگشتم خونه خودم . خیس شده بودم . انقدر خسته بودم که بعد از یه دوش استراحت کردم .

السا
حسابی خیس شده بودم بعداز یه دوش گرم روی مبل نشستم .‌فکرم مشغول بود و خوابم نمیبرد . تو فکر بودم که از زیر در پاکت نامه ای به داخل خونه فرستاده شد .....
#story

#باهم
پارت 12

جک
هیچ استرسی نداشتم چون بار اولم نبود . تنها فکری که به ذهنم هجوم آورده بود اصرارش برای حضور السا بود . راس ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه رفتم دنبالش دقیقا مثل همون شب مهمونی من آماده شده بود . به سرعت سمت هتل مد نظر راه افتادم و برای السا توضیح دادم که نقشه از چه قراره . تو ماشین منتظر نشسته بودیم که جان زنگ زد و جواب دادم:بله . جان:داره از کلوبم خارج میشه کاملا مسته میخواد برگرده هتل . من:بله رئیس منتظرشم . جان:اون دختره باهاته؟من:بله . جان:خوبه . تماسو قطع کرد . السا:چیشد؟من:داره برمیگرده هتل . سرشو تکون داد و خیره شد به بیرون . کم کم بارش بارون شروع شد . تقریبا نیم ساعتی گذشت ،السا:چقدر طول میکشه تا برسه؟ من:نمیدونم . پیامی برای گوشی مخفیم ارسال شده بود . نگاهی بهش کردم از هیکاپ بود"مراقب باش ،خلاف همیشه عمل کن ،تومحل از نقشت نگو . " عجب عوضی شده جان . قابل حدس بود انقدر بی مغزه که فکر کرده احمقم و از اصراراش نمیفهمم . السا:اون نیست؟خیلی مسته! نگاهم سمتش کشیده شد:خودشه ، شروع کن یادت باشه درو باز بذاری . السا :باشه حتما خواست پیاده بشه که دستشو گرفتم و نگاهم کرد به هفت تیره کوچیک توی دستش گذاشتم:شاید لازمت شد . گرفتش :ممنون . پیاده شد و دوید سمت ورودی هتل .
دقیقا ۵ دقیقه بعدش پیاده شدم و رفتم سمت هتل از پذیرش شماره اتاقشو پرسیدم و با آسانسور خودمو به اتاقش رسوندم در باز بود . صدای قهقه های مستانش به وضوح قابل شنیدن بود آروم دستمالو آماده کردم و وارد شدم و از پشت سر دستمالو روی بینی و دهنش گذاشتم و کم کم بیهوش شد . السا خواست چیزی بگه که مانعش شدم:کارتشو از جیبش دربیار اینم سوئیچ برو ماشینو بیار پارکینگ . سوئیچو گرفت و رفت . دستشو دور گردنم انداختم و با آسانسور بردمش پارکینگ و سوار ماشینم کردمش. راه افتادم . السا:چرا نکشتیش؟من:نمیشد . السا:مگه قرار نبود حذفش کنی؟نمیفهمم . من:بعدا برات توضیح میدم . یکم خارج از شهر که دیگه داشت بهوش میومد نگه داشتم و پیادش کردم و همونطور که هنوز گیج بود از یعقش گرفتم و با خودم کشوندمش توی فضای سبز جنگل مانندی که کنار جاده بود . کم کم به حرف اومد:من کجام ؟؟؟تو کی هستی؟چیشده؟هولش دادم که افتاد روی زمین و مقابلش واستادم که حضور السارو حس کردم که پشت سرمه . رفیق جان به حرف اومد:چی از جونم میخوای؟تو....تو مگه زیر دست جان نیستی پس چه مرگته؟؟از جون من چی میخوای؟اسلحمو در آوردم و سمتش نشونه گرفتم که با حالت مصنوعی التماس کرد:خواهش میکنم جک بهم رحم کن ....بگو دنبال چی هستی؟؟؟چی میخوای؟السا:رئیست کیه؟کجاست؟من ساکت بودم که با همون حالت التماس گفت:فرانک....فرانک توی فرانسس من واسه اون عوضی کار میکنم ،اون تو پاریسه یه هتل داره که اکثر اوقات اونجاس اون هتل دقیقا اطراف ایفله .....من:دیگه وقتت تموم شد . خواست چیزی بگه که دقیقا زدم تو پیشونیش ... السا عصبی اومد جلوی راهم:چیکار کردی؟ من:کاری که باید . السا: اون داشت همه چیزو میگفت . من:من کاری که باید میکردمو انجام دادم . فوری برگشتم سمت ماشین و السا همونطور که غر میزد سوار شد . به محض نشستنم کلافه گفتم :تو هیچی نمیدونی. حتی نفهمیدی که جلیقه ضد گلوله تنش کرده چون میدونست من میام سراغش و فکر میکرد مثل همیشه به قلب سوژه میزنم . السا:یعنی جان از قصد اونو ...من:آره برای همین اومدم اینجا بکشمش و تو هتل حرفی نزدم . السا:آه خدای من فکرشو میکردم جان به ما شک کنه . من:مهم نیست از اینجا به بعد بیشتر باید حواسمون باشه . السا:درباره اون آدرسی که داد . من:راست میگه فرانسس توی پاریس اما بقیه آدرس اشتباهه البته ممکنه از فرانسه هم رفته باشه وگرنه چرا باید یه مهره سوخته آدرس دقیق فرانکو بده؟السا:یعنی نمیریم فرانسه؟من:به هیچ عنوان. چون قضیه مشکوکه من اینا رو میشناسم . السا:اما تو گفتی آدرسش تا نصفه درسته . من:بعدش گفتم ممکنه رفته باشه چون اون هیچ وقت اقامت دائم تو جایی رو نداشته . معلوم بود حسابی عصبیه . رسوندمش و بهش تاکید کردم که فرانسه رو فراموش کن . السا:سعی میکنم . برگشتم خونه خودم . خیس شده بودم . انقدر خسته بودم که بعد از یه دوش استراحت کردم .

السا
حسابی خیس شده بودم بعداز یه دوش گرم روی مبل نشستم .‌فکرم مشغول بود و خوابم نمیبرد . تو فکر بودم که از زیر در پاکت نامه ای به داخل خونه فرستاده شد .....
#story


>>Click here to continue<<

❄jᎬᏞsᎪ sᏆᎾᏒᎽ ❄




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)