TG Telegram Group & Channel
جواد موگویی|حرف بی‌حساب | United States America (US)
Create: Update:

آن طلبه فقیر
فرزند چه شکوهی داده به پدر

روزهای جنگی-۳۰


یکشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۵
همیشه برای دربی‌ پرسپولیس-استقلال، استادیوم رفته‌ام؛ این‌بار برای تشییع.
کارت ورود ندارم. کلی به عرفاتی(خانه‌روزنامه‌نگاران) التماس که در لیست جایم دهد، نداد‌.
همه‌خیابان‌ها قفل است.عطالله مهاجرانی(وزیر) را دیدم و بعد بغل و روبوسی. دم پیرمرد گرم. دوباره از لندن آمده.
گروه گروه سرود و نوحه می‌خوانند. چند موکب کوچک دیدم. خبری از داربست‌ها و ایستگاه‌های صلواتی دولتی در راه‌پیمایی‌های۲۲بهمن نیست؛ همه‌چیز مردمی، مثل اربعین عراق.
در جمعیت هستند دخترانی سرلخت اما سیاه‌پوش و گریان. جمعی پرچم‌ حزب سوسیالیستی دردست دارند!
چند یمنی با خنجر بر پرشال. همه زیر ۷۰کیلو!
جماعت عجیبی‌اند! غزه ول کرده، اینها کشتی‌های اسراییلی را ول نمی‌کنند!
ملت از سروکولشان بالا می‌روند برای سلفی. مقاومت چه عزتی داده به‌ آنها.
عکسی از حا‌ج‌قاسم و رهبری نیست! نیروهای حزب غیرمسلح‌اند. چرا؟!
بهادری‌جهرمی(سخنگوی‌دولت‌) به جمع پیوست. بقیه رو گم کردیم. سر از تونل‌های استادیوم درآوردیم، کنار جنازه سید در آمبولانس؛ اشک و زیارت. بهادری گفت نماز بخوانیم.
یکهو عراقچی جلویمان سبز شد! هفته پیش در جلسه‌ای انتقادی به او تاختم. گفتم «عجب جاهایی عجیبی همدیگر را می‌بینیم!» گفت «بله، آن هفته آنجا الان اینجا!»
چسبیدم پشتش! مثل ماشین‌های پشت آمبولانس در ترافیک! گیت‌ها را یک‌به‌یک رد کردم! رفتیم نمازخانه. پیش‌نماز پناهیان: قالیباف، نبویان، مطیعی، رسولی و...
هییت راه افتاد به سمت جایگاه مراسم. روایت، دیدن و شنیدن می‌خواهد. بدون کارت چه جایی خوبی افتادم برای روایت.
در استادیوم ۸۰هزارنفری هستند‌. بعید است در تاریخ ملتی ۵ماه منتظر تشییع رهبرشان باشند. نبیه‌بری(رییس‌مجلس و جنبش‌امل) آمد؛ به سختی قدم برمی‌دارد؛ ۸۷ساله‌.
کنارش قالیباف، امیل لحود(رییس‌جمهور اسبق) و عراقچی.
رییس‌جمهور و نخست‌وزیر نیامدند! و هیچ‌کدام از سران عرب منطقه. شرف چه رنگیست؟!
نه، اصلا ننگ تشییع قهرمان جهان عرب است حضور اینها.
چه مراسم بانظمی. ایران بود ۵۰نفر کشته می‌داد!
یکهو همه بلند می‌شوند؛ سیدعبدالکریم پدر سید، پیرمردی عصا بدست با دو نوه‌هایش.
فرزند چه شکوهی داده به پدر. نه، به آزاده‌های جهان. سید می‌گفت: «پدرم خیلی فقیر بود. بقال بود با مغازه‌ای کوچک. تا ظهر مدرسه میرفتم و بعد به پدرم کمک می‌کردم‌. روزی نشد که همه خانواده بر یک سفره غذا بخوریم. همیشه ما تنها و پدرومادرم در مغازه بودن.»
چه رازی نهفته است که آزادگی و مقاومت راه به رفاه‌طلبی ندارد و به قول امام: «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند.»

#جواد_موگویی
https://hottg.com/javadmogoei

جواد موگویی|حرف بی‌حساب
Photo
آن طلبه فقیر
فرزند چه شکوهی داده به پدر

روزهای جنگی-۳۰


یکشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۵
همیشه برای دربی‌ پرسپولیس-استقلال، استادیوم رفته‌ام؛ این‌بار برای تشییع.
کارت ورود ندارم. کلی به عرفاتی(خانه‌روزنامه‌نگاران) التماس که در لیست جایم دهد، نداد‌.
همه‌خیابان‌ها قفل است.عطالله مهاجرانی(وزیر) را دیدم و بعد بغل و روبوسی. دم پیرمرد گرم. دوباره از لندن آمده.
گروه گروه سرود و نوحه می‌خوانند. چند موکب کوچک دیدم. خبری از داربست‌ها و ایستگاه‌های صلواتی دولتی در راه‌پیمایی‌های۲۲بهمن نیست؛ همه‌چیز مردمی، مثل اربعین عراق.
در جمعیت هستند دخترانی سرلخت اما سیاه‌پوش و گریان. جمعی پرچم‌ حزب سوسیالیستی دردست دارند!
چند یمنی با خنجر بر پرشال. همه زیر ۷۰کیلو!
جماعت عجیبی‌اند! غزه ول کرده، اینها کشتی‌های اسراییلی را ول نمی‌کنند!
ملت از سروکولشان بالا می‌روند برای سلفی. مقاومت چه عزتی داده به‌ آنها.
عکسی از حا‌ج‌قاسم و رهبری نیست! نیروهای حزب غیرمسلح‌اند. چرا؟!
بهادری‌جهرمی(سخنگوی‌دولت‌) به جمع پیوست. بقیه رو گم کردیم. سر از تونل‌های استادیوم درآوردیم، کنار جنازه سید در آمبولانس؛ اشک و زیارت. بهادری گفت نماز بخوانیم.
یکهو عراقچی جلویمان سبز شد! هفته پیش در جلسه‌ای انتقادی به او تاختم. گفتم «عجب جاهایی عجیبی همدیگر را می‌بینیم!» گفت «بله، آن هفته آنجا الان اینجا!»
چسبیدم پشتش! مثل ماشین‌های پشت آمبولانس در ترافیک! گیت‌ها را یک‌به‌یک رد کردم! رفتیم نمازخانه. پیش‌نماز پناهیان: قالیباف، نبویان، مطیعی، رسولی و...
هییت راه افتاد به سمت جایگاه مراسم. روایت، دیدن و شنیدن می‌خواهد. بدون کارت چه جایی خوبی افتادم برای روایت.
در استادیوم ۸۰هزارنفری هستند‌. بعید است در تاریخ ملتی ۵ماه منتظر تشییع رهبرشان باشند. نبیه‌بری(رییس‌مجلس و جنبش‌امل) آمد؛ به سختی قدم برمی‌دارد؛ ۸۷ساله‌.
کنارش قالیباف، امیل لحود(رییس‌جمهور اسبق) و عراقچی.
رییس‌جمهور و نخست‌وزیر نیامدند! و هیچ‌کدام از سران عرب منطقه. شرف چه رنگیست؟!
نه، اصلا ننگ تشییع قهرمان جهان عرب است حضور اینها.
چه مراسم بانظمی. ایران بود ۵۰نفر کشته می‌داد!
یکهو همه بلند می‌شوند؛ سیدعبدالکریم پدر سید، پیرمردی عصا بدست با دو نوه‌هایش.
فرزند چه شکوهی داده به پدر. نه، به آزاده‌های جهان. سید می‌گفت: «پدرم خیلی فقیر بود. بقال بود با مغازه‌ای کوچک. تا ظهر مدرسه میرفتم و بعد به پدرم کمک می‌کردم‌. روزی نشد که همه خانواده بر یک سفره غذا بخوریم. همیشه ما تنها و پدرومادرم در مغازه بودن.»
چه رازی نهفته است که آزادگی و مقاومت راه به رفاه‌طلبی ندارد و به قول امام: «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند.»

#جواد_موگویی
https://hottg.com/javadmogoei


>>Click here to continue<<

جواد موگویی|حرف بی‌حساب







Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)