آهای فلک که چَرخِت از بختِ بدِ ما پنچَره
ما که به غیر شب ندیدیم چیزی از توو پنجره
آسمونم زمین بیاد یهوَخ نیای اینوریا
گندم و سیب و... هرچی بود، مثل ما خر نشی خره!
بیدی نمیرقصه و موجی دیگه کف نمیزنه
قاصدکم مُخبِره، هرجایی خبر نمیبره
اگه بخندی شاد باشی، اَزَت میخوان که ها کنی
آینههایی که عمریه خاطرشون مکدّره
ما با طنابِ کهنهی کسی نرفتیم توی چاه
شُکرِ خدا چیزی که دُورمون پُره، برادره
اون پایینا سنگ میزنن این بالاها شکار میشیم
به جونِ تو هرچی داریم میکِشیم از همین پَره
بالا بِرن پایین بیان همونی هستن که بودهن
پلّهای که هیشکیو هیچجا نرسونده منبره
خیال میکردیم چیزی بارمونه و نفهمیدیم
پالونه که عوض میشه، عمریه خر همون خره
آینه بودیم ما رو شکستن و پراکنده شدیم
توو دست هرکدوممون یه ماه نو یه خنجره
دردِ دلام توو یکّی دوتّا نامه که جا نمیشن
تازه توو شهرِ نُقلیِ ما مگه چندتا کفتره؟
جواد افرا
پن:
آهای فلک كه گردنت از همهمون بلنتره
به ما كه خستهایم بگو خونهی باهار كدوم وره؟
عمران صلاحی
>>Click here to continue<<