مذاکرات منافقانه پنهانی با ایالات متحده باید جای خود را به گفتگوهای رسمی با ایالات متحده و اروپا بدهد وبا مجموعه آنها به توافقهای شرافتمندانه علنی برسیم. از مذاکرات یواشکی فقط وقت کشی، جاسوس پروری و ضعف ملی در میآید.
بازی مسخره دفاع از فقط دارودستهای از فلسطینیها دیگر رنگ ندارد و باید پایان یابد. ایران هیچگاه حق نداشت آنها را به دو دسته خوب و بد تقسیم کند و با خائن خواندن یکی به آن یکی پول قاچاق بدهد. فقط دوکشور با فلسطینیهاچنین کردهاند : ایران و اسرائیل. این دقیقا سیاست اسرائیل است که تفرقه بین فلسطینی ها را تقویت کند. ایران تنها کمکی که باید علنا در حد معقول به فلسطینیهای آواره و رانده شده بکند خدمات غذایی و درمانی از طریق نهادهای رسمی بینالمللی است. اعتراف به اینکه فلسطینی های غزه با طرح ایران فاجعه اخیر را پدید آوردهاند میتواند به پایان این بازی ماجرا جویانه منجر شود. البته احتمالش هست که اسرائیل اعلام کند این اعتراف قمپز الکی بیپایهای هست و به خیر بگذرد، ولی در غیر این صورت اسرائیل که فقط ایران ضعیف شده میخواهد ممکن است حرکاتش را تندتر ازاین که هست کرده سطح آزار رسانی را ارتقاء دهد.
حکومت همچنین باید موقتا به حضور برادران افغانی ما پایان دهد و جز خانوارهایی که سالهاست در ایران ساکن هستند و کارگری میکنند دیگران را نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر حکومت تروریست و توطئه گر فعلی به فوریت به افغانستان باز گرداند. سیاست مهاجرتی - جمعیتی حکومت با توجه به نرخهای نازل رشد جمعیت ایران فاجعه افغانی سازی و سنی سازی جمعیت ایران را نتیجه خواهد داد.
حکومت باید مسایل سیستان و بلوچستان را در یک راهکار ترکیبی امنیتی - اقتصادی حل کند و زمینه را برای توطئههای بینالمللی برچیند . سیاست فرقهای حکومت در آن منطقه اکنون در حال دادن میوههای تلخ است . بلاهت و ترس اشخاص نادان منطقه را به این شکل دچار آبستنی بحران زایی کرده است. روزی که طالبان برگشتند و آن امام جمعه منطقه برای آنها تبریکنامه فرستاد کسی به حرف جامعه نو گوش نداد که امام جمعه حق ندارد برای عوض شدن حکومت در کشورمجاور استانش موضع بگیرد و مداخله شخصی کند و باید جلوی او گرفته شود. دولت روحانی در خواب بود و امنیتی های حاکم بر روابط خارجی ایران هم مثل خردر گل مانده بودند که دربرابر این دست نشاندگان تازه آمریکا درکابل چه کنند. آن شیخ هم دچار این توهم شد که اگر علمالهدی حاکم خراسان است، من چرا حاکم بلوچستان نباشم ؟ آن حماقت وحشت بار تیراندازی اشخاص نادان در زاهدان اسب عناصر ضدملی را زین کرد و همه اینها تقصیر راس حکومت است که نمیداند چه کند، دائم اشتباه میکند و فکر میکند فتنههای بامشارکت شیاطین بینالمللی را میتوان با آبروریزی ملای سنی کنترل کرد. قبل از آنکه دریچه اسب تروای بلوچستان باز شود باید آن را خنثی کرد و به این سیاست فرقهای سردرگم و ضدامنیتی پایان داد.
مقابله واقعی با خیالاتی که در کشورهای همسایه ایران شکل گرفته (معروف به نیات شوم) و متضمن استفاده از ضعف خارجی حکومت برای اهدافی مغایر با امنیت ملی ایران است را با دو سلاح باید پاسخ داد و پیشگیری کرد. نخست وحدت ملی و دیگر با توان نظامی ملی. حکومت ایران در از هم پاشیدن سلاح نخست چهل سال است فعالیت شبانه روزی میکند و در از بین بردن وحدت ملی با ایجاد تفرقه ملی فعال است . درمورد دوم ( که بدون اولی چندان هم کارا نیست)به خاطر توهم ایجاد امپراتوری فرقهای از طریق میلیتاریسم فرقهای کوشا بوده است. خوشبختانه هزینههای سنگین مالی و جانی از دست رفته دست ایران را از جنبه نظامی تاحدی پر کرده است . با آشکار شدن طلیعه شکست کامل آن توهم در ماههای اخیر، لازم است حکومت (هر حکومتی که درکشور حاکم باشد) استراتژی امنیت ملی را بر انجام هر نوع معاملهای استوار کند که قدرت نظامی کشور را افزایش دهد و تضمینهای موثر امنیتی ایجاد کند.
کاربرد عقل و محافظهکاری بخردانه برای حفظ سرزمین ایران از این حکومت انتظار نمیرود، ولی میتوان انتظار داشت تعییر محسوسی در سیاست خارجی خود صورت دهد ، اگر بیفرجام بودن وضعیتی را که در منطقه به آن دچار است میبیند. ما مطمئن هستیم اگر نه خیلی زیاد ، ولی عناصر مهمی در حلقه داخلی قدرت هستند که باور قطعی دارند این مسیر حکومت نه تنها به کعبه نمیرسد، بلکه به ترکستان هم نمیرسد و کشور را دربست به دروازه های جهنم میرساند. خیانت به خودشان و کشورشان است اگر ساکت بمانند.
🆔@jameeno
>>Click here to continue<<