از آبادانی فاصله گرفته ایم، کیلومترها... دور دورِ اسقاط .است دارند هر چیزی را اوراق می کنند قطعه قطعه میکنند تا راحت تر قورت بدهند.
ایستاده اند دو طرف مثل تیغه های خردکننده تا آن یک ذره امید و انگیزه ی طلوع روز اول هفته را بجوند و ببلعند
صبح خراب کن ها!
میدانند که قرار است عکس شوند و بروند روی صفحه،ها میدانند قرار است زهر بریزند به نگاه ها....
اما می ایستند و بدنهای نکرهشان را علم میکنند که بترسیم که حساب ببریم که بدانیم
زیبایی عقوبت دارد. اعصاب خراب کن ها!
دوره ی اسقاط تمام میشود و یک روز که تیغه های دستگاه کند شد، یک روز که لقمه های درشت در گلویش گیر کرد و نتوانست ،ببلعد خودش را میفرستند زیر دست اوراقچی ها...
اشقیاء را چه به حمایل سبز؟ همان سیاهی گویای ذات و سیرت و رخ شماست.
رنگ خراب کن ها
#سودابه_فرضی_پور
>>Click here to continue<<