💢سندروم ایمپاستر چیست و چرا همه فکر میکنند به آن دچارند؟
🖊️لزلی جمیسون
■پالین کلنس، وقتی در اوایل دهۀ هفتاد میلادی، استادیار روانشناسی در دانشگاه اوبراین شد، توجهش به این مسئله جلب شد که دانشجویانش، علیالخصوص دخترها، مداوماً میگفتند امتحاناتشان را خراب کردهاند. حتی دانشجویان خوبی که نمرههای بالا میگرفتند نیز مستثنی نبودند. آنها تردیدی نداشتند که در تصحیح اوراق اشتباهی رخ داده که آنها پذیرفته شدهاند یا اساتید فریبشان را خوردهاند و آنها را باهوشتر از آنچه هستند تصور کردهاند. این حرفها او را یاد خودش میانداخت که در تمام طول زندگی فکر میکرد استحقاق دستاوردهایش را ندارد.
□کلنس یک بار با همکارش، سوزان آیمس، دربارۀ این حس مشترک «جعلیبودن» حرف زد. آیمس بلافاصله یاد یکی از خاطرات کودکیاش افتاد: بعد از امتحان لاتین، گریهکنان، از مدرسه به خانه آمده بود و به مادرش گفته بود: «گند زدم». بعد که نمرهاش الف شده بود، مادرش با بدخلقی گفته بود: «نشنوم دیگر از این حرفها بزنی».
●کلنس و آیمس پس از شنیدن اعتراف تعدادی از دانشجویان مبنی بر اینکه احساس «حقهبازی» میکنند، اسم این احساس را «پدیدۀ ایمپاستر» گذاشتند. آنها طی پنج سال با بیش از صدوپنجاه زنِ «موفق»، از جمله اساتید دانشگاه و متخصصان گفتوگو کردند، سپس یافتههایشان را در مقالهای با عنوان «پدیدۀ ایمپاستر در زنان موفق» ثبت کردند. آنها نوشتند: این زنان موفق مستعدِ «احساس درونیِ ارتکاب تقلب علمی» هستند و در وحشت دائمی زندگی میکنند از اینکه «بالاخره روزی آدم خیلی مهمی خواهد فهمید آنها شیادان علمی هستند».
○بعد از انتشار مقاله، در کمال ناباوری، نوشتۀ علمی آنها مثل بمب در فضای عمومی منفجر شد. صدها نفر به آنها تلفن کردند تا نسخهای از مقاله برایشان فرستاده شود. متن آنها مثل نوشتهای ممنوعه کپی میشد و دست به دست میچرخید. طی چند دهۀ بعدی نیز مفهوم ایمپاستر، روز به روز شهرت بیشتری پیدا کرد.
■کلنس و آیمس چرخهای را شرح دادند که احساس ایمپاستر ایجاد میکند: حس شکستِ قریبالوقوع که منجر به تلاش بیامان میشود، خشنودی مختصر از دفع موقت خطر شکست و بازگشت فوریِ باور قبلی که شکست در راه است. برخی زنان نوعی تفکر جادویی پیدا میکنند: اعتقاد به پیروزی موجب شکست میشود، پس باید از اول منتظر شکست بود. نمونههای واقعی این مورد دیدگاههایشان را پنهان میکنند، چون میترسند در نظر دیگران احمقانه باشند؛ ولی وقتی تأیید شدند، فکر میکنند دلیل آن فقط دلربایی یا جذابیتشان بوده و بعد از خودشان متنفر میشوند.
□کلنس و آیمس تأکید میکنند که تکرار موفقیت عموماً چرخه را متوقف نمیکند. همۀ آن تلاشهای بیامان و محاسبات ذهنی فرد که با هدف جلوگیری از برملاشدن بیکفایتی و حقهبازی انجام میشود، نهایتاً، فقط اعتقاد به این نسخۀ بیکفایت و حقهباز را راسختر میکند. بااینحال، رواندرمانی میتواند تا حدودی آن را کنترل کند.
●امروزه پدیدۀ ایمپاستر که اغلب «سندروم ایمپاستر» نامیده میشود، برای توضیح مجموعۀ بیپایانی از مشکلات مربوط به زنان به کار بسته میشود. دهها کتاب خودیاری میتوان نام برد که این مفهوم در عنوانشان آمده و چندین کتاب راهنما برای غلبه بر سندروم ایمپاستر نوشته شده است. اما مطالعات جدید برخی از محدودیتهای این مفهوم را نیز نشان دادهاند، برای مثال، این احساس فریبکاری و عدم استحقاق، تقریباً فقط در میان زنان سفیدپوستی که از طبقۀ متوسط برآمدهاند دیده میشود و زنان رنگینپوست، فقیر یا حاشیهای به ندرت آن را تجربه میکنند.
○ربکا هارکینس-کراس پژوهشگر و منتقد استرالیایی میگوید: «نظام سرمایهداری میخواهد همۀ ما احساس ایمپاستر کنیم، چون احساس ایمپاستر ضامن تلاش ما برای پیشرفت بیپایان است: سختتر کار کن، بیشتر پول در بیاور، تلاش کنیم بهتر از قبل و اطرافیانمان شویم».
✍در صورت تمایل، می توانید متن کامل مقاله را در لینک زیر مطالعه نمایید:
B2n.ir/g10255
*منبع:* ترجمان علوم انسانی
@hrm_academy
>>Click here to continue<<