TG Telegram Group Link
Channel: ˼ضربان♡قلب⸀
Back to Bottom
و من او را حتی در پنج و بیست دقیقه‌ء صبح هم،
بسیار دوست دارم.
یک پاییز و نصفی از بهار گذشت، فصل‌ها می‌روند و آدم‌ها تندتر از فصل‌ها. در روزگاری که همه می‌آیند تا بروند، بیا ما بیاییم و بمانیم. عزیزم بیا ما اهلِ ماندن باشیم، نه رفتن.
این روزها، همه دنبال احترام تو رابطه هستن وگرنه هر کسی می‌تونه برای خودش یه رفاه نسبی داشته باشه‌.
گفت: وقتی آدما میرن، باید خاطراتشونم بره.
یجوری از عصبانیت مردها میترسم که هرروزی صاحبکارم عصبی باشه، تا شب که برمیگردم همه جا غرق سکوته، یک کلمه هم حرف نمیزنم، حتی سعی میکنم جلوی عطسه‌ها و سرفه‌هامو بگیرم.🫠
تقریبا دوسال شد ولی خب مسخره‌ست اگه فکر کنیم با گذشت زمان می‌گذره...
شاید منظور خدا از عدالت تو دنیا این بود که هممون تهش میمیریم.
چیه این بشرِ دو پا.
من وقتی اسم خودمو گذاشتم رفیق که تموم کارای تو رو گردن گرفتم و سالهاست که پیش اون پسر مقصرم و حال بدی دارم ولی تو راست راست راه میری.
تو گریه نکردی برای کسی، تا بدونی چی میگم.
فکر میکنی این پسر هیچ احساسی نداره ولی یه روزی میبینی عین ابر بهار جلوی جمعیت گریه میکنه.
ببخشی اگه صدای ساعت اتاقم اذیتت کرد.
برای آخرین بار، دستش را فشردم و جدا شدیم برای همیشه! قطار حرکت کرده بود، در کوپه کناری که خالی بود نشستم و تا ایستگاه بعدی گریه کردم.
بچه‌های ابتدایی اینجورین که موقع جمله سازی، از اسم همهء پسرا به نوبت استفاده میکنن.
خدایا...
منو برگردون به بهمن چهار سال پیش.
گفت: ازت میخوام هیچوقت دروغ نگی.
گفتم: من همین الانم واسه اینکه این وقت شب پیش تو باشم دروغ گفتم. همونایی که از بچگی بهم گفتن دروغ نگو، یه کاری کردن واسه داشتن یه چیزایی دروغ بگم. اونا نمی‌خواستن بفهمن که منم دلم میخواد اشتباه کنم.
میخوای دروغ نشنوی ازم؟! رفیقم باش. امن باش. بزار خودم باشم. بزار این عادتِ مزخرفِ مخفی کاری کردن از مغزم بیفته.
برو ‏تکست بده بگو "بیداری؟!" نمیمیری که احمق.
گفته بودم از هرگونه خداحافظی متنفرم؟!
اگه میخواین بدونین حیوون خونگی چقدر برای صاحبش عزیزه، دقت کنین که جان ویک از ۲۰۱۴ بخاطر اینکه سگشو کُشتن داره آدم میکُشه. اون سگ تنها یادگاری از همسر مرحومش بوده :))
HTML Embed Code:
2024/05/17 22:18:04
Back to Top