گفت: ازت میخوام هیچوقت دروغ نگی.
گفتم: من همین الانم واسه اینکه این وقت شب پیش تو باشم دروغ گفتم. همونایی که از بچگی بهم گفتن دروغ نگو، یه کاری کردن واسه داشتن یه چیزایی دروغ بگم. اونا نمیخواستن بفهمن که منم دلم میخواد اشتباه کنم.
میخوای دروغ نشنوی ازم؟! رفیقم باش. امن باش. بزار خودم باشم. بزار این عادتِ مزخرفِ مخفی کاری کردن از مغزم بیفته.
>>Click here to continue<<