پیشنهادم چطوره!؟
لبخند زد:
_بد نیست..
درحالی که تو چشماش خیره بودم لنگهام رو بلند کردم و نشستم روی پاهاش و بعد با گرفتن یقه ی
پیرهنش گفتم:
-بد نیست!؟ انتظار شنیدن یه جواب دیگه رو داشتم...
چشمامو ریز کرد و گفت:
-مثلا چی!؟
دستامو آروم آروم از روی سینه اش تا نزدیک کمربندش پایین آوردو گفتم؛
-مث اینکه" پیشنهاد عالیه"
خندید ولی خیلی آروم...
دستشو به سمت سینه ام دراز کرد.
حتی سوتین هم نپوشیده بودم. لبخند زدم و دستشو پس زدم.
چیزی نگفت...سرمو به صورتش نزدیک کردم ولی بجای بوسیدنش زبونم رو لبهاش کشیدم و لیسش
زدم
چشمامو بازو بسته کرد و آه کشید....
لبخندی خبیث زدم و سرمو بردم عقب و مشغول باز کردن کمربندش شدم..
@harimezendgi👩❤️👨🦋
>>Click here to continue<<