TG Telegram Group & Channel
حرفهای تو دلی | United States America (US)
Create: Update:

#کاش امشب یکی بیاید ...
به داد دلهای مابرسد
بس که غم دردِ دروغ کشیده ایم ؛
مچاله گشته دلها یمان
و هوای نفسی برایشان نیست
این دلهای بدبخت
این تصورات ذهنیمان
این دو به شک بودنمان
این بی اعتمادیمان
عجیب
نیاز مبرم به چلاندن دارند
چه باران اشکی باید بچکد
از این چلاندن،
وقتی از کودکی در گوشهایمان خواندند .بهشت و جهنم را
وقتی گفتن چنین کنید و چنان نکنید ک خدا آن بالاست و می‌بیند
نمیدانستیم کودک بودیم
نابلد
هنوزم
گویی فقط خدا اون بالا مانده بود اعمال ما را تنها ببیند
ما بچه های بازیگوش با ی دنیا آرزو
افسوس هرچه بزرگتر شدیم
دیدیم و فهمیدیم
چه راحت با نام خدا هر چه خواستند تاختند
و این روزها ک دور هم نیست همین ب قول خودشان برخی مؤمنین با خدا و پیغمبر ک‌پر شده اند از اشتباه چه راحت چون سیلاب عظیمی گشتند بر نابودی ایمان ما
میدانید این روزها دیگر دین قشنگ نیست
ن از آن وقتی ک لباس تقوا پر از لک ننگ بی دینی گشته
و حنجره ها پر ازلاف گشته اند
بس ک دروغ گفته اند
باورهای اعتمادمان ب آنها غریبه گشته
یکی باید بیایدتا که به داد ما برسد
تا که به فلاکت نرسیم
مگر چقدر گنجایش داریم
هربار فتوای جدید بشنویم
نمیدانم خواب نما می‌شوند
ویا واقعا باورشان شده است پیامبری یا چیزی شده اند
از طرف خدا وحی می‌رسد
ک امروز گوشت سگ را حلال کردن
می‌شنوند و می‌بینند. دخترانمان هر روز دچار مسمویت شیمایی می‌شوند. با خنده رد می‌شوند
تا کی این بازی ادامه دارد
میدانید رفیق دلتنگم
دلتنگ ی حال خوب
میدانم تو هم همینطوری
این خیال نا آرام...
و این دل پر از غم...
روزی چه بی غم ودل
فارغ از کار روزانه
در انتظار شب و خوابی راحت
و استراحت بودیم
اکنون تا چشممان
به سیاهی آسمان می افتد
دلمان می لرزد
برای فرزندانمان ک در دل خاک آرمیده اند
برای آینده های کشورمان ک جای درس و دانشگاه در زندانند
و عزیزان چون دست گل‌هایی ک مفقود .زنده ب گور شده اند
چه آهی غمگساری است از باد آوری هر شبمان
چه دلهای شرحه شرحه پردرد و زخمی از بی کسی مان
  چه نیازی به
مرثیه خوانی است
ما ک چشم ممان بی هیچ مرثیه ای بارانی است
صداها را خفه کردند
اما دلهایمان
چه بی پروا میخوانند
غزل آرزوهای بر باد رفته ی فرزندان ایران را
و چشم ها چه پر غم و درد میبارید
فردا عید فطر است
عیدی ک برای من نوعی هرسال چنین روزی قلبم غرق شادی بود
تنها نگرانی ام تو این سالها پایان رساندن ختم قرآنم بود شاکر خداوند میشدم ک فرصت داده بود و توانستم ختم کنم
اما امسال از قرآن دلم گرفته بود
خواندمش ولی ختم نتوانستم
بین باورهای کودکی و ناباورهای پر از دروغ این روزهایم سرگردان ماندم .امشب ب صفحاتی ک خواندم نگاه کردم
ب جوشن کبیری ک‌نخواندم
و تمام این سالها ک خواندم
چرا ؟
این همه دروغ و ریا چرا
قرآن را بوسیدم درحالی ک اشک چشمانم جلدش را خیس کرد
گفتم .خدایا تو چی ؟
تو واقعی هستی
این قرآنت واقعی ؟
پ قسمت میدم ب خود خداییت
امشب
در دل همه ی مردم کشورم
عید واقعی رو بر پا کن
این سایه ی شوم بی دینی را
ک ی سری همچون زالو خزیدن خون مردم را میمکن ب بهانه نام تو رسالتت .ریشه کن، کن
دیو سیاه را از کشورمان دور
بهار شادی را بر دلها رواج کن


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

Forwarded from حرفهای تو دلی (Angealll)
#کاش امشب یکی بیاید ...
به داد دلهای مابرسد
بس که غم دردِ دروغ کشیده ایم ؛
مچاله گشته دلها یمان
و هوای نفسی برایشان نیست
این دلهای بدبخت
این تصورات ذهنیمان
این دو به شک بودنمان
این بی اعتمادیمان
عجیب
نیاز مبرم به چلاندن دارند
چه باران اشکی باید بچکد
از این چلاندن،
وقتی از کودکی در گوشهایمان خواندند .بهشت و جهنم را
وقتی گفتن چنین کنید و چنان نکنید ک خدا آن بالاست و می‌بیند
نمیدانستیم کودک بودیم
نابلد
هنوزم
گویی فقط خدا اون بالا مانده بود اعمال ما را تنها ببیند
ما بچه های بازیگوش با ی دنیا آرزو
افسوس هرچه بزرگتر شدیم
دیدیم و فهمیدیم
چه راحت با نام خدا هر چه خواستند تاختند
و این روزها ک دور هم نیست همین ب قول خودشان برخی مؤمنین با خدا و پیغمبر ک‌پر شده اند از اشتباه چه راحت چون سیلاب عظیمی گشتند بر نابودی ایمان ما
میدانید این روزها دیگر دین قشنگ نیست
ن از آن وقتی ک لباس تقوا پر از لک ننگ بی دینی گشته
و حنجره ها پر ازلاف گشته اند
بس ک دروغ گفته اند
باورهای اعتمادمان ب آنها غریبه گشته
یکی باید بیایدتا که به داد ما برسد
تا که به فلاکت نرسیم
مگر چقدر گنجایش داریم
هربار فتوای جدید بشنویم
نمیدانم خواب نما می‌شوند
ویا واقعا باورشان شده است پیامبری یا چیزی شده اند
از طرف خدا وحی می‌رسد
ک امروز گوشت سگ را حلال کردن
می‌شنوند و می‌بینند. دخترانمان هر روز دچار مسمویت شیمایی می‌شوند. با خنده رد می‌شوند
تا کی این بازی ادامه دارد
میدانید رفیق دلتنگم
دلتنگ ی حال خوب
میدانم تو هم همینطوری
این خیال نا آرام...
و این دل پر از غم...
روزی چه بی غم ودل
فارغ از کار روزانه
در انتظار شب و خوابی راحت
و استراحت بودیم
اکنون تا چشممان
به سیاهی آسمان می افتد
دلمان می لرزد
برای فرزندانمان ک در دل خاک آرمیده اند
برای آینده های کشورمان ک جای درس و دانشگاه در زندانند
و عزیزان چون دست گل‌هایی ک مفقود .زنده ب گور شده اند
چه آهی غمگساری است از باد آوری هر شبمان
چه دلهای شرحه شرحه پردرد و زخمی از بی کسی مان
  چه نیازی به
مرثیه خوانی است
ما ک چشم ممان بی هیچ مرثیه ای بارانی است
صداها را خفه کردند
اما دلهایمان
چه بی پروا میخوانند
غزل آرزوهای بر باد رفته ی فرزندان ایران را
و چشم ها چه پر غم و درد میبارید
فردا عید فطر است
عیدی ک برای من نوعی هرسال چنین روزی قلبم غرق شادی بود
تنها نگرانی ام تو این سالها پایان رساندن ختم قرآنم بود شاکر خداوند میشدم ک فرصت داده بود و توانستم ختم کنم
اما امسال از قرآن دلم گرفته بود
خواندمش ولی ختم نتوانستم
بین باورهای کودکی و ناباورهای پر از دروغ این روزهایم سرگردان ماندم .امشب ب صفحاتی ک خواندم نگاه کردم
ب جوشن کبیری ک‌نخواندم
و تمام این سالها ک خواندم
چرا ؟
این همه دروغ و ریا چرا
قرآن را بوسیدم درحالی ک اشک چشمانم جلدش را خیس کرد
گفتم .خدایا تو چی ؟
تو واقعی هستی
این قرآنت واقعی ؟
پ قسمت میدم ب خود خداییت
امشب
در دل همه ی مردم کشورم
عید واقعی رو بر پا کن
این سایه ی شوم بی دینی را
ک ی سری همچون زالو خزیدن خون مردم را میمکن ب بهانه نام تو رسالتت .ریشه کن، کن
دیو سیاه را از کشورمان دور
بهار شادی را بر دلها رواج کن


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح


>>Click here to continue<<

حرفهای تو دلی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)