هدف كوتاه مدت؛ تصور سياهترين احتمال و قبول كردنش. میگفت روز اول كه تقسيم شديم جبهه، يه جايى افتاده بوديم كه مدام صداى خمپاره ميومد. صداى بلندى كه وقتى توى كوهام ميپيچيد مهيبترم ميشد. تعريف ميكرد كه يه جوون بچه سالتر از منم اونجا بود، منو كه ديد گفت ببين اينجا اگه بخواى همش بترسى روزى هزار دفعه ميميرى، اما اگه نترسى فقط يه بار ميميرى.
هدف بلند مدت؛
فقط يكبار مردن.
>>Click here to continue<<