مادرم را به یاد نمیآورم. یک ساله بودم که مُرد.
هر آنچه که در قابلیت احساس من پراکنده و پابرجاست از کمبود این گرمای مادرانه نشأت میگیرد و انتظار بیهودهی بوسهها که آنها را به خاطر نمیآورم.
من موجودی مصنوعیام. همواره بر بستر سینهی بیگانگان بیدار شدهام و خود را در بیراهه گم کردهام.
اگر از لطافت سهمی نصیب من میشد چه انسانی میشدم!
دلواپسی
فرناندو پسوا
@grayart
>>Click here to continue<<