کامیه گفت: من میروم.
مرسیه گفت: از پیش من میروی. میدانستم.
کامیه گفت: تو میدانی من چه جور آدمی هستم.
مرسیه گفت: نه، اما روی محبتت حساب میکردم تا کمکام کنی که غم و غصهام را تخلیه کنم.
کامیه گفت: میتوانم کمکات کنم، اما نمیتوانم دوباره زندهات کنم.
مِرسیه و کامیه
ساموئل بکت
@grayart
>>Click here to continue<<