🔻 وظیفه ما در دومین جنگ تحمیلی
✍️ یادداشتی از دکتر مرتضی فیروزآبادی
جنگ را آغاز کردند؛ پس از بیست سال و پنج سال تعامل! پس از اینکه:
مکرر نظارتهای آژانس را بیش از تعهدات قانونی پذیرفتیم.
یک بار تأسیسات نطنز را به مدت دو و نیم سال کاملاً پلمپ کردیم.
تأسیسات اراک را با وعده کنسرسیوم مشترک با بتن پر کردیم.
فردو را آزمایشگاهی کردیم.
در برجام، خودمان تحریم بخشی از ملت ایران را پذیرفتیم.
علیرغم آنکه طرف غربی مکرراً تعهداتش را نقض میکرد، نهتنها تعهداتمان را انجام دادیم بلکه بهطور مستمر به مذاکره تن دادیم.
بهطور خاص در ایام اخیر در سایه تهدید به جنگ و با وجود تحریمهای جدید از مذاکره استقبال کردیم.
ما همینقدر نجیب و صادق و خوشبین بودیم. این کارها را کردیم تا اطمینان بدهیم که دنبال بمب نیستیم.
اما غربیها همه کار کردند تا غنیسازی در ایران نباشد:
دانشمندان را ترور کردند.
در تأسیسات هستهای کشور خرابکاری کردند.
تحریمهای به اصطلاح فلجکننده را اجرا کردند.
به هیچیک از تعهدات خود پایبند نبودند؛ نه تأمین سوخت بیست درصد، نه برجام و نه توافقات سال ۸۲.
پلیس بد و خوب بازی کردند؛ سعی کردند دل ما را به جدایی اروپا از آمریکا و یا اسراییل از آمریکا خوش کنند.
ما را از ترس جنگ به تداوم این تعامل منفعلانه واداشتند.
حالا فهمیدند ملت ایران تسلیم نمیشود! حتی با سلاح قویای همچون تحریم! لیبی را مثال میزنند و میگویند یا خودتان تعطیلش کنید یا با جنگ تعطیلش میکنیم!
«بعد هم جنگ راه انداختند.»
در این سالها رهبر عزیزمان واقعیت را برای نخبگان و مردم تبیین کردند:
۱. غربیها میدانند ایران دنبال بمب هستهای نیست. هستهای بهانه متوقف کردن پیشرفت ایران در یک فناوری حیاتی و ضروری است.
۲. مذاکره با آمریکا بیفایده است. دست آمریکایی، دستی چدنی با روکش مخملی است. هدف آمریکا از مذاکره تحمیل خواستههایش است! اگر تعهدی هم بدهد به آن پایبند نخواهد بود. آمریکاییها قابل اعتماد نیستند.
ایشان هیچگاه مسیر تعامل را نبستند! اما تأکید کردند که مذاکره بیفایده است؛ فرمودند: «تجربهای برای ملت ایران خواهد شد.»
جنگ امروزِ ما، به چیدن میوه «بیست و پنج سال تجربه» نیاز دارد! این جنگ فقط جنگ سختافزاری نیست، بلکه جنگ مهمتری به نام جنگ نرمافزاری هم وجود دارد؛ جنگی برای ایجاد تردید در پایداری در مقابل دشمن. (سخنان مقام معظم رهبری، ۱۴۰۳/۱۱/۲۹)
لذا باید در جنگ نرمافزاری هم پیروز شد و این زمانی رخ میدهد که آحاد ملت باور داشته باشند، موضوع جنگ فقط صنعت هستهای نیست؛ «جنگی تمدنی» بر سر «#استقلال» است.
برای باور به این گزاره حداقل بیست و پنج سال تجربه تعامل با غرب در موضوع هستهای وجود دارد و البته دهها سال تجربیات دیگری مثل ملی شدن صنعت نفت، نهضت مشروطه، شهادت امیرکبیر و مواردی از این قبیل.
از ساعتی پس از جنگ دوباره صداهای سازش و تردید و ترساندن ملت مقاوم و پیروز ایران شروع شده است! از علاقه به تداوم مذاکرات حتی با وجود جنگ، تا اعلام آمادگی برای توقف جنگی که دیگری آن را شروع کرده است! انگارنهانگار طرف مقابل به مردم خودش میگوید، روزهای سختی خواهیم داشت!
«وظیفه امروز فعالان فرهنگی و سیاسی ارائه رهنمودهای نظامی نیست؛ چه زمانی، چه مکانی را در چه حجمی هدف قرار بدهیم!»
این بحث و بحثهای مشابه اثری در جنگ ندارد.
«جبهه اصلی امروز ما جنگ نرمافزاری است؛ تقویت پایداری ملت ایران در مقابل دشمن است! تقویت این باور است که جنگ بر سر استقلال ایران است! هیچ چیزی به اندازه انسجام ملی، دست نیروی نظامی را پر نخواهد کرد!»
وظیفه امروز ما «مقابله با هر تحلیلی است که دل ملت ایران را خالی کند و او را نسبت به داشتهها و توانمندیها و موفقیتهایش دچار تردید کند.»
برای این مهم باید صدها یادداشت، سخنرانی، مصاحبه، شعر، اثر تصویری و ویدئویی تولید شود! باید ساعتها چهره به چهره با مردم صحبت کنیم! باید با مردم حرف بزنیم! آنها را «شریک در جنگ و نه تماشاچی» بدانیم و در سختی از آنها کمک بگیریم.
باید بگوییم که اگر همراهی مردم ادامه داشته باشد دستمان برای مقابله با دشمن پر است! هم در جبهه نظامی، هم در جبهه سیاسی و ژئوپلیتیک و هم در منطقه.
بهطور خلاصه باید انسجام ملی برای دفاع از کیان استقلال کشور را افزایش بدهیم و نگذاریم جنگ و عوارض آن دوباره ما را به مسیر انفعال و انعطاف بکشاند؛ مسیری که دشمن را جریتر میکند و «سازشی را رقم میزند که به فرموده رهبری عزیز، هزینهاش بیشتر از مقاومت است.»
🌐 مرکز گام | @gamcenter_ir
>>Click here to continue<<