TG Telegram Group & Channel
گاه‌نقد آیینه | United States America (US)
Create: Update:

آسیب‌شناسی نقد ادبی(شماره ۱)

درباره نقد ادبی، تعریف، شرایط، انواع، الزامات و ملاحظات و همچنین نتایج قابل اندازه‌گیری آن، یادداشت‌ها و مطالب پراکنده و هم در پیوندی نوشته‌ام و در سه چهار سال اخیر در فضای مجازی به ویژه تلگرام بخشی از آنها را منتشر کرده‌ام( که به تدریج در این کانال، عموم آنها را همخوان خواهم کرد)ولی دو سه روز پیش‌تر به نظرم رسید که سرنویس بسیار مهمی را فراموش کرده‌ام و جز اشارات موجز در متن برخی نوشته‌ها درباره آن، به شکل مستقل چیزکی هم ننوشته‌ام و آن سرنویس، آسیب‌ شناسی نقد ادبی یا بهتر است بنویسم "آسیب‌شناسی نقد ادبی در ایران"! است.

بی‌تردید جز پاره‌ای ایده‌ها و تجربه‌های شخصی، مواد خام برای این نگارش را در اختیار ندارم و برای نگارش درست و روشمند نیازمند پژوهشی در پی این مواد خام هستم، اما از آنجا که می دانم فریب این وعده را خوردن و به امید یافتن زمان مناسب برای پژوهش بودن به معنای احتمالی هیچ نگاشتن است، از روش دیرین خود استفاده می‌کنم تا این کار گردن‌گیرم شود و از سر حتم انجامش دهم(این روش هم چندان تحفه‌ای نیست ولی می‌گویمش شاید به کار بیاید؛ از حدود بیست سال پیش هر گاه موضوع یا سرنویسی برای نوشتن به ذهنم خطور کرده است، همان دم یا نهایتا در اولین فرصت طی همان روز هر آنچه از مطلب در ذهن دارم به روی کاغذ می‌ریزم و این سیاه‌نویسی‌ها مبنایی می‌شوند برای پژوهش بیشتر و سپس نگارش درست و درمان)درباره آسیب‌شناسی نقد ادبی در ایران نیز این روش را پیشه می‌کنم با این تفاوت که پیش از این نتیجه سرخودنویسی‌ها را مگر در موارد محدود همخوان نمی‌کردم و اینبار این کار را عملی می‌کنم و گمان دارم، دست پایین موجب خواهد شد دوستانی که دلسوزم هستند، انذار دهند و هشدار و در نهایت به سمت و سوی یاری رساندن در کار اصلی ما یعنی نقد مکتوب آمده آلوده‌ی این خویشکاری احیانا دشمن ساز شوند.

تمام مجال این یادداشت به مقدمه تبدیل شد اما هنوز یک صفحه تلگرامی گنجایش نگارش درباره آسیب‌شناسی مد نظرم را دارد، پس فرمان حمله را صادر می‌کنم!

نقد در هر معنای آن وقتی که مطرح می‌شود از کودک تا کهنسال خواهند گفت: باید سازنده باشد! و من فکر می‌کنم از دل همین جمله‌ی "نقد باید سازنده باشد!" می‌توانیم عمده‌ی موارد آسیب‌شناسی نقد را استخراج کنیم!
(می‌خواستم باز هم مقدمه بنویسم که حواسم جمع شد! پس یک‌راست به سراغ آسیبی می‌روم که منتقد می‌تواند بر شاعر بی‌نوا وارد سازد به شکلی که او دیگر کمر راست نکند!)

منتقد قلم برمی‌دارد و به ملاحظه‌ای(دوستی با شاعر، رقابت با منتقد دیگر، تحت شرایطی بودن و آن لحظه شعری یا بخشی از شعری را يا شاعرش را خوش آمدن، فشار سلیقه شخصی، یک تحلیل و تعلیل نادرست، وضعیت مساعد یا نامساعد روحی و بدنی و از همه بدتر خودخواسته و با علم بر اینکه چه می‌کند) تصویری زیبا و کمالی از جزء یا کل اثر ارائه می‌دهد که هیچ تناسبی با ارزش ادبی و زیبایی‌شناسانه اثر ندارد! و این می‌تواند آغاز یک فاجعه باشد که در اوج خود به قتل شاعری بالقوه نیز خواهد انجامید!

بر این داستان یک پیش‌فرض نیز بیفزایید و منتقد را دست پایین در نظر شاعر، فردی دانشمند و مسلط بر علم و فن و هنر شاعری بدانید تا احتمال فاجعه، افزایشی منطقی بیابد! شاعر نقد را می‌خواند یا می‌شنود و نخستین فرایندی که درونش به احتمال بالا شکل خواهد گرفت نوعی شگفتی همراه با انکار است که نمی‌تواند آن را بیان کند! راستی چه بگوید؟ بفرماید که خیر چنین نیست!
(فرض دوم را هم اضافه کنیم؛ سه چهار مرتبه‌ای این ماجرا تکرار می‌شود!) و اینجا اتفاقی که می‌تواند رخ دهد به اصطلاح کاسبان بازار "سنگ شدن" است و اگر چنان شود و شاعری سنگ شود دیگر باید نام او را در زمره متوفیان عالم شاعری ثبت و ضبط سیاهه کنید!

یزدان رحیمی

#آسیب‌شناسی‌نقد‌ادبی‌در‌ایران

@gahnaghd

آسیب‌شناسی نقد ادبی(شماره ۱)

درباره نقد ادبی، تعریف، شرایط، انواع، الزامات و ملاحظات و همچنین نتایج قابل اندازه‌گیری آن، یادداشت‌ها و مطالب پراکنده و هم در پیوندی نوشته‌ام و در سه چهار سال اخیر در فضای مجازی به ویژه تلگرام بخشی از آنها را منتشر کرده‌ام( که به تدریج در این کانال، عموم آنها را همخوان خواهم کرد)ولی دو سه روز پیش‌تر به نظرم رسید که سرنویس بسیار مهمی را فراموش کرده‌ام و جز اشارات موجز در متن برخی نوشته‌ها درباره آن، به شکل مستقل چیزکی هم ننوشته‌ام و آن سرنویس، آسیب‌ شناسی نقد ادبی یا بهتر است بنویسم "آسیب‌شناسی نقد ادبی در ایران"! است.

بی‌تردید جز پاره‌ای ایده‌ها و تجربه‌های شخصی، مواد خام برای این نگارش را در اختیار ندارم و برای نگارش درست و روشمند نیازمند پژوهشی در پی این مواد خام هستم، اما از آنجا که می دانم فریب این وعده را خوردن و به امید یافتن زمان مناسب برای پژوهش بودن به معنای احتمالی هیچ نگاشتن است، از روش دیرین خود استفاده می‌کنم تا این کار گردن‌گیرم شود و از سر حتم انجامش دهم(این روش هم چندان تحفه‌ای نیست ولی می‌گویمش شاید به کار بیاید؛ از حدود بیست سال پیش هر گاه موضوع یا سرنویسی برای نوشتن به ذهنم خطور کرده است، همان دم یا نهایتا در اولین فرصت طی همان روز هر آنچه از مطلب در ذهن دارم به روی کاغذ می‌ریزم و این سیاه‌نویسی‌ها مبنایی می‌شوند برای پژوهش بیشتر و سپس نگارش درست و درمان)درباره آسیب‌شناسی نقد ادبی در ایران نیز این روش را پیشه می‌کنم با این تفاوت که پیش از این نتیجه سرخودنویسی‌ها را مگر در موارد محدود همخوان نمی‌کردم و اینبار این کار را عملی می‌کنم و گمان دارم، دست پایین موجب خواهد شد دوستانی که دلسوزم هستند، انذار دهند و هشدار و در نهایت به سمت و سوی یاری رساندن در کار اصلی ما یعنی نقد مکتوب آمده آلوده‌ی این خویشکاری احیانا دشمن ساز شوند.

تمام مجال این یادداشت به مقدمه تبدیل شد اما هنوز یک صفحه تلگرامی گنجایش نگارش درباره آسیب‌شناسی مد نظرم را دارد، پس فرمان حمله را صادر می‌کنم!

نقد در هر معنای آن وقتی که مطرح می‌شود از کودک تا کهنسال خواهند گفت: باید سازنده باشد! و من فکر می‌کنم از دل همین جمله‌ی "نقد باید سازنده باشد!" می‌توانیم عمده‌ی موارد آسیب‌شناسی نقد را استخراج کنیم!
(می‌خواستم باز هم مقدمه بنویسم که حواسم جمع شد! پس یک‌راست به سراغ آسیبی می‌روم که منتقد می‌تواند بر شاعر بی‌نوا وارد سازد به شکلی که او دیگر کمر راست نکند!)

منتقد قلم برمی‌دارد و به ملاحظه‌ای(دوستی با شاعر، رقابت با منتقد دیگر، تحت شرایطی بودن و آن لحظه شعری یا بخشی از شعری را يا شاعرش را خوش آمدن، فشار سلیقه شخصی، یک تحلیل و تعلیل نادرست، وضعیت مساعد یا نامساعد روحی و بدنی و از همه بدتر خودخواسته و با علم بر اینکه چه می‌کند) تصویری زیبا و کمالی از جزء یا کل اثر ارائه می‌دهد که هیچ تناسبی با ارزش ادبی و زیبایی‌شناسانه اثر ندارد! و این می‌تواند آغاز یک فاجعه باشد که در اوج خود به قتل شاعری بالقوه نیز خواهد انجامید!

بر این داستان یک پیش‌فرض نیز بیفزایید و منتقد را دست پایین در نظر شاعر، فردی دانشمند و مسلط بر علم و فن و هنر شاعری بدانید تا احتمال فاجعه، افزایشی منطقی بیابد! شاعر نقد را می‌خواند یا می‌شنود و نخستین فرایندی که درونش به احتمال بالا شکل خواهد گرفت نوعی شگفتی همراه با انکار است که نمی‌تواند آن را بیان کند! راستی چه بگوید؟ بفرماید که خیر چنین نیست!
(فرض دوم را هم اضافه کنیم؛ سه چهار مرتبه‌ای این ماجرا تکرار می‌شود!) و اینجا اتفاقی که می‌تواند رخ دهد به اصطلاح کاسبان بازار "سنگ شدن" است و اگر چنان شود و شاعری سنگ شود دیگر باید نام او را در زمره متوفیان عالم شاعری ثبت و ضبط سیاهه کنید!

یزدان رحیمی

#آسیب‌شناسی‌نقد‌ادبی‌در‌ایران

@gahnaghd


>>Click here to continue<<

گاه‌نقد آیینه




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)