۲۱ اسفند؛
بزرگداشت حکیم نظامي و نگارگری متون غنایی
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست.
او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد.
حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
برگرفته شده از: نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹.
@kheradsarayeferdowsi
>>Click here to continue<<