TG Telegram Group & Channel
🍃مردمك🍃 | United States America (US)
Create: Update:

غریبگی وسط جمع‌های فامیلی
غریبگی وسط تختخواب خانگی‌ات
غریبگی وسط سال نو مبارک‌ها
و‌ ته کشیدن احساس شاعرانگی‌ات

کسی نبود بگوید که بعد اینهمه سال
چقدر توی لباس سفید زیبایی!
هنوز دست نخورده ست رنگ رژ لبت
برای آنکه بدانی چقدر تنهایی...!

به گریه کردنت از نو، کنار سفره‌ی شام
به دردهای مدام نشسته توی سرت
به سرکشیدن فنجان قهوه با کدیین
به زخم‌های عمیقی که مانده بر کمرت

به کشف عطر زنی لابلای ملحفه ها
به بغض کردن آرام، زیر ببر پتو
به پرده‌های کشیده، غذای یخ کرده
به رد ناخن تیزی کنار گردن او

به خواب‌های نرفته، به گریه در مستی
به آن دو ماهی مرده، میان تُنگ تنت
به التماس دو‌تا سینه سرخ زندانی
برای پر زدن از دکمه‌های پیرهنت

به انتخاب میان نماندن و رفتن
به اضطراب غم انگیز بستن چمدان
به یک بلیط مچاله به هر کجای زمین
به انزلی، به کراچی، ونیز یا تهران

به دست خالی تو، در شب برهنگی‌ات
به آب رفتنت از غم، به نیمه جان‌شدنت
به انزوای پس از یک سکوت طولانی
به طعم تلخ دیازپام مانده در دهنت

به یک سوال بدون جواب توی سرت
کجای زندگی ام کم گذاشتم با تو؟
به دوره کردن یک عمر آرزوی محال
به آدم بد قصه، به او؟ به من، یا تو؟

به چند لکه ی خون نَشُسته در حمام
به تیغ تیز، به هر زخم تازه ای که تویی
به چند بسته‌ی قرص رها شده در وان
به کشف پیکر سرخ جنازه‌ای که تویی

و بوق ممتد و آژیر و جسم لاغر تو
میان رخت سفیدی که شرط رفتن بود
مچاله توی کفن، مثل یک کبوتر خیس
پرنده‌ای که رها شد، جوانی من بود...


ندا کارگر

https://hottg.com/drnkargar

🍃مردمك🍃
Photo
غریبگی وسط جمع‌های فامیلی
غریبگی وسط تختخواب خانگی‌ات
غریبگی وسط سال نو مبارک‌ها
و‌ ته کشیدن احساس شاعرانگی‌ات

کسی نبود بگوید که بعد اینهمه سال
چقدر توی لباس سفید زیبایی!
هنوز دست نخورده ست رنگ رژ لبت
برای آنکه بدانی چقدر تنهایی...!

به گریه کردنت از نو، کنار سفره‌ی شام
به دردهای مدام نشسته توی سرت
به سرکشیدن فنجان قهوه با کدیین
به زخم‌های عمیقی که مانده بر کمرت

به کشف عطر زنی لابلای ملحفه ها
به بغض کردن آرام، زیر ببر پتو
به پرده‌های کشیده، غذای یخ کرده
به رد ناخن تیزی کنار گردن او

به خواب‌های نرفته، به گریه در مستی
به آن دو ماهی مرده، میان تُنگ تنت
به التماس دو‌تا سینه سرخ زندانی
برای پر زدن از دکمه‌های پیرهنت

به انتخاب میان نماندن و رفتن
به اضطراب غم انگیز بستن چمدان
به یک بلیط مچاله به هر کجای زمین
به انزلی، به کراچی، ونیز یا تهران

به دست خالی تو، در شب برهنگی‌ات
به آب رفتنت از غم، به نیمه جان‌شدنت
به انزوای پس از یک سکوت طولانی
به طعم تلخ دیازپام مانده در دهنت

به یک سوال بدون جواب توی سرت
کجای زندگی ام کم گذاشتم با تو؟
به دوره کردن یک عمر آرزوی محال
به آدم بد قصه، به او؟ به من، یا تو؟

به چند لکه ی خون نَشُسته در حمام
به تیغ تیز، به هر زخم تازه ای که تویی
به چند بسته‌ی قرص رها شده در وان
به کشف پیکر سرخ جنازه‌ای که تویی

و بوق ممتد و آژیر و جسم لاغر تو
میان رخت سفیدی که شرط رفتن بود
مچاله توی کفن، مثل یک کبوتر خیس
پرنده‌ای که رها شد، جوانی من بود...


ندا کارگر

https://hottg.com/drnkargar


>>Click here to continue<<

🍃مردمك🍃







Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)