بخشی از یک گفتگو:
پرسشگر: لطفاً به سادهترین و قابلفهمترین حالت ممکن این ماجرای "شخص" و "وجود یا هستی" را شرح دهید.
سادهترین توضیح ممکن تمثیل عروسک و عروسکگردان است. هنگامیکه عروسک (شخص) از ماجراهای جهان عروسکی خودش آرام گرفت (فنا) آنگاه متوجه عروسکگردان (وجود یا هستی) میشود. تا زمانیکه غرق در ماجرای عروسک بودن (شخص) باشد نمیتواند متوجه عروسکگردان بشود.
*البته در جریان باشید که این صرفاً یک تمثیل است. چیزی که در ذهن ما بهعنوان عروسک و عروسکگردان ثبت شده دو چیز مجزا است یعنی یک عروسکگردانی که چیزی جدا از عروسک است حالآنکه در اینجا فاصلهای بین عروسک و عروسکگردان وجود ندارد.
روی مطالب زیر تعمق کرده و ربطش را با تمثیل بالا پیدا کنید:
باگوان #راماناماهارشی: ادراک حقیقت خویش هماکنون وجود دارد. وضعیت رها بودن از افکار تنها وضعیت حقیقی است.
خویش آنجایی است که مطلقاً هیچ فکری از "من" وجود نداشته باشد.
"گفتم فراق تا کی؟
گفتا که تا «تو» هستی"
فیض کاشانی
#تفحص_خویش
>>Click here to continue<<