TG Telegram Group Link
Channel: Art Cafe
Back to Bottom
آدم می‌تواند با توجه به حالات روحی‌اش،
آلبوم خاک‌‌خورده‌ی روابطش و تجربیاتی که در کوله‌پشتی زمان اندوخته خواسته‌های متنوعی داشته باشد.
امروز، در این سن، با آن همه تجربه و با این احوالاتم مهمترین خواسته‌ام از خداوند این است که با یک عاقله‌زن و عاقله‌مرد خارج از دنیای خودم برخورد کنم. معاشرت کنم. حرف بزنم. هدفی مشترک داشته باشم. با او تلاش کنم. کار کنم. همکاری کنم. بخندم. درددل کنم‌.
کسی که در پی ظواهر نباشد. مدام خودش را رنگ به رنگ نکند. حرفش را عوض نکند. برای تصاحب جاه و مقام پوشالی و عاریتی پاچه‌خواری نکند. بیهوده مجیز نگوید. کودک درونش زنده باشد. زنده. زنده و شاداب.
و بفمهد. بفهمد. بفهمد. وای که این نفهمیدن
روزگار آدم را سیاه می‌کند.

#عرفانیات_یک_دیوانه
#مریم_وحید
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
دنبال این نیستم که حالم «خوب» باشد. همینکه در وضعیت «بد نيست» باشم، کافی است. ثباتِ بیشتری دارد و با واقعیاتِ دنیا و زندگی هماهنگ‌تر است. کمتر شکننده است و نیاز نیست زیاد مراقبش باشم. به «ثبات»، بیشتر از «حال خوب» احتیاج دارم.

#معین_دهاز
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
دلم پیش آن تکه زمینی است
که گمان می کند
هر گودال تازه
که در او حفر می شود
نهالی و ...
او باغی....
و ضجه ها...
با ضجه هاست که می فهمد
گورستانی است تازه تاسیس
در حوالی شهرکی حاشیه نشین

#حسن_خدابنده
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
Audio
#اپیزود۱۵
#پادکست_شبانه🌙
#توبیخ
گوینده :سپیده پورحنیفه 🎙

@SepidehPourhanifeh
نم
نم
نم
.
باران نمی بارد،.!!
زیر زمین خانه مان
بوی چارقده گلدارش را
کجا خشک کرده است..؟

انگور
انار
سیر
خشک می شود
در زمزمه های لالایی مادرم..!

#پری_سا_یوسف_تبار
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
ما گوشه گیر بودیم، و ندانستیم که جهان دایره است!
آدمهایی که عزت نفس پایینی دارن همه رفتارهای دیگران رو منفی برداشت میکنند:
زنگ میزنه به دوستش، دوستش گوشی رو برنمیداره، فوری به ذهنش میرسه این جواب من رو نداد، جواب همه رو میداد.
دوست یا همکار یا فامیل از کنارش رد میشه بهش سلام‌ نمیده به جای اینکه احتمال بده طرف فکرش درگیر بوده اون رو ندیده یا متوجه اش نشده، با خودش میگه به من محل نمیدی؟ دفعه بعد حالت رو میگیرم![ نقل به مضمون]

#پادکست
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
این‌همه توصیه به حذف کردن و کنسل کردن آدم‌ها واقعا نگران‌کننده است. هر کس با مشاهده‌ی کوچکترین ناملایمات، دیگری رو "آدم سمّی" می‌بینه و نهایتا حذفش می‌کنه.  واقعا جنون‌آمیزه.


#معین_دهاز
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
این استیکرهای تلگرام به جای ما می خندند . به جای ما اشک می ریزند . به جای ما می بوسند . به جای ما ویران می شوند . به جای ما اخم می کنند . به جای ما مراسم آشتی کنان راه می اندازند و به جای ما به رابطه ها ادامه می دهند.
این شکلک ها ، قاتل کلماتند . آنها تمام کلمه ها را کشتند و حالا یک گوشه نشسته اند و به دنیایی که برای خودمان ساخته ایم ، پوزخند می زنند.
قبل از به دنیا آمدن این شکلک ها ، آدمهای مهربانتری بودیم
.
زورِ خدا، از همه بیشتره

همه برات نخوان،
خدا برات بخواد، کافیه...
به ازدحام خیابان خیره می شوم
جاده هایی که از ماشین پر و خالی می شوند
آدم هایی که در صف خرید
کنار هم می ایستند
راه می روند
روی صندلی های مترو
کنار هم می نشینند
سبدهای خریدشان پر شده از رنج هایشان
که از کوچه و خیابان به خانه می آورند
باید بیشتر حواسم را جمع کنم
وقتی به خرید می روم
رنجم را به خانه نیاورم
مادرم همیشه غم را از نگاهم می خواند
و از اینکه لبخند نمیزنم نگران است
بارها موهای ریخته شده ام را
لابلای پتو جمع می کند
با خود زمزمه می کند دلیل سردرهایت را فهمیدم
بیچاره مادرم
نمی داند..،
از وقتی غم هایم را
لابلای موهایم پنهان می کنم،
موهایم مدام می ریزد...

#پری_سا_یوسف_تبار
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
هر کسی
یک امید،‌ یک عُصیان،
یک از دست دادن،
یک درد، یک اندوه،
در خود دارد.
زیرا از درونِ هر کسی
یک نفر رفته است،
و هر کاری که می‌کند
نمی‌تواند او را بدرقه کند....

#فاتح_پالا
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
مادربزرگم می‌گفت پیکر مادرش را بعد از مرگ، خودش شسته. می‌گفت مادرش وسواسی بوده؛ از آن پیرزن‌های سرخ و سفید که بوی تمیزی می‌دهند و روسری سفیدشان روی موهای سفیدِ از فرق بازشده، سفیدی و پاکی مکرر می‌سازد.
می‌گفت مادرش همیشه هراس تخت‌های لزجِ هزار مُرده به‌خوددیده‌ی مرده‌شوی‌خانه را داشته.
این می‌شود که وقتی مادر می‌میرد، مادربزرگم آستین‌ها را بالا می‌زند، با ملحفه‌ای سفید که بند رخت حیاط را سرتاسر می‌پوشاند اتاقکی گوشه‌ی حیاط خانه‌ی برادرش می‌سازد تا از دید پنهان باشند و شروع می‌کند به شستن مادر کنار حوض.
مادربزرگم می‌گفت آب ریخته روی سرِ مادر، صورتش را دست کشیده، موها را نوازش کرده، به شانه‌های نحیف نگاه کرده، پوست آویزانِ تن نگاه کرده، به چین‌ها و ترَک‌های شکم نشانِ بودنِ مادربزرگم و بقیه‌ی خواهر‌وبرادرها...
باز آب ریخته، صلوات فرستاده و تن مادر را دست کشیده، پاها را شسته، آب ریخته، شسته، آب کشیده، تا رسیده به دست‌ها...
مادربزرگم می‌گفت دستها را صاف کرده کنارِ بدن مادر، دست‌های سفید لاغر با پوست شُلِ بازوها... مادربزرگم آب ریخته، دست کشیده، شُسته و به انگشت‌ها که رسیده بغضش ترکیده...
مادربزرگم می‌گفت دست‌ها...
و زانو زده کنار مادر، کنار حوض، کنار ظرف سدر و کافور، سجده کرده به دست‌ها...
به دست‌های مادر...
مادربزرگم یکی‌یکی انگشتها را لمس کرده، آن‌طور که مادری تازه‌زا انگشت‌های نوزادش را می‌شمرد که خیالش تخت شود که ده‌تاست...
مادربزرگم می‌گفت دست‌ها را شسته، بوسیده، شسته، بوسیده، پیشانی چسبانده، دخیل شده به ضریح دست‌ها... دست‌ها...
مادربزرگم می‌گفت برایش دست‌ها چیزی بوده‌اند والاتر، برتر، پاک‌تر، مقدس‌تر از همه‌ی پیکر.
شستن که تمام شده، وقت کفن کردن، وقت گذاشتن دست‌ها لای پارچه سفید، مادربزرگم برای آخرین بار به آنها نگاه کرده و همان لحظه دلتنگ آن دست‌ها شده.

دنیا خواستنی زیاد دارد؛ اما دربرابر دست‌های مادر هیچ ندارد.
اگر مادر دارید، از دست‌هایش غافل نشوید؛ همه‌چیز است، همه‌چیز.

#سودابه_فرضی_پور
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
اگر دیده باشی که پیر شدن آدم‌ها چه یکباره می‌آید و رباب را دیده باشی که قوز کرده و لنگ‌لنگان به خرید می‌رود، آن‌وقت می‌فهمیدی که یک خانه چقدر کوچک و تنهاست، یک خانه چطور کهنه می‌شود، و یک خانه چطور آماده می‌شود که خرابش کنند.

سگ و زمستان بلند
#شهرنوش پارسی‌پور
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
.
بیشتر از همهٔ روزهای زندگی‌ام لازم دارم خدا داشته باشم و هرچقدر دست‌هایم را بالا می‌برم، نمی‌گیردشان.
ما بر‌عکس‌های دوست‌داشتنی ..!

هرچه ما را گریاندند ...
بر خندیدن مصّرتر شدیم ..!
هرچه برایمان ناله و اندوه آوردند ...
به شُكر و به شادی مشتاق‌تر شدیم ...!

هرچه ناامیدمان کردند ...
امیدوارتر شدیم ...!

و هرچه از مرگ گفتند ...
بیشتر در پی زندگی دویدیم ...!

و این‌گونه شد که ما ...
مردمانی بر عکس شدیم ..!

ما هرکدام ...
برعکسی دوست‌داشتنی هستیم ...
در آلبوم روزگار ...

روزگاری که واقعیتش ..
چندان دیدنی نیست ....
برعکسش اما چرا ...
که ما هستیم ...!

#عرفان_نظرآهاری
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
عصرِ پنجشنبه
و خیال عاشقانه ای
که می پیچَد در هوای دلتنگی اَم
دستی که نیست
تا بگیرد دستِ شوقَم را
برویم به پیشواز غروب
چشم در چشم شب
و پا به پای احساس خوبمان
نجوای شاعرانه سَر دهیم
در آغوشِ بهشت

#امیر_محمدی
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
پستانک زندگی را از دهانم بردارید
دارم بالا می آورم سی و پنج سالگی ام را
پنجره ها را باز کنید
بگذارید باد مرا به هر سویی که خواست ببرد
ببرد وسط اتاقی کاهگلی
که بوی نم و خاک تازه به مشام برسد
ببرد وسط یک زندگی دیگر
یا حتی ببرد وسط حلبی آبادی در آفریقا
بوی عرق تند بغل دستی ام بیدارم کند
بوی زندگی بیدارم کند
بوی بودن
بوی دست های مادرم
پرتم کند در حمامی قدیمی
چشمهایم از سوزش صابون بسوزد و بیدار شوم
دست هایم خوابیده
پاهایم گز گز میکند
اینجا بوی کافور میدهد
باید پرت شوم به یک زندگی دیگر
که بوی زندگی بدهد
رادیو شجریان پخش  کند
مادرم موهایم را ببافد
یا پرت شوم وسط یازده سالگی ام
تا بوی زندگی را از راهروهای مدرسه جمع کنم
در شیشه ای بریزم
و برای سی و پنج سالگی ام بیاورم

#پری_سا_یوسف_تبار
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
از رابرت هوینگهرست، روانشناس در حیطه رشد و تکامل، پرسیدن:  آیا برای از دست دادن هر چیزی که واکنش عاطفی ما رو برمی‌انگیزه، سوگواری لازمه؟
ایشون هم در جواب گفتن: وقتی یه بچه داره رشد می‌کنه، یه سری تکالیف مربوط به مقطع سنش وجود داره. اگه اون بچه در سطح معین وکافی تکلیف مربوطه رو تموم نکنه، بعدها هرقدرم تلاش کنه که تکالیفش‌رو در مقطع بالاتر انجام بده، انطباقش با محیط دچار اختلال میشه. این موضوع برای شخصی که سوگواره هم رخ میده. پس سوگواری برای هر چیزی که حس اندوه، ماتم،  غصه رو در ما به وجود میاره لازمه..
همه‌ی این‌ها رو گفتم تا بگم گاهی برای از دست دادن آرزوهامون هم لازمه تا مدت‌ها سوگوار باشیم.. بزرگی و کوچیکیش هم اصلا مهم نیست؛ اصلا.

#فاطمه_رهبر
#کافه_هنر☕️🎨📚
@cafee_art
HTML Embed Code:
2024/05/16 21:44:33
Back to Top