بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا کاروان نبندد محمل به روز باران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
#سعدی
#محسن_نامجو
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
>>Click here to continue<<