گاهی وامواژهها، بدون هیچ دخالت و دستوری، همانطور که وارد زبان شدهاند، بیسروصدا راهشان را میکشند و میروند؛ نمونهاش کلمهی فرانسوی «بیسترو»، به معنی «غذاخوری کوچکی که عمدتاً خوراکهای ساده و میانوعده و نوشیدنیهای الکلی دارد».
این کلمه چند دهه در گفتار و نوشتار فارسی کاربرد داشت و امروزه (در پی تحولات اجتماعی) چنان متروک است که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!
❇️ «تمدن اروپایی بر روی سهپایهای ایستاده که یک پایهاش بیسترو است، پایهی دوم کلیسا و پایهی سوم فاحشهخانه.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آلاحمد، ۱۳۴۸)
❇️ «یکی، دو ساعتی را با تماشای بروبچههایی که در یک بیسترو فوتبالدستی بازی میکردند گذراندم.» (زندگی در پیش رو، رومن گاری، ترجمهی لیلی گلستان، ۱۳۵۹)
منبع: حسین جاوید✍
✏️ @benevis_s
>>Click here to continue<<