"پیشفرضی پژوهشی"
در گذشته همینکه پژوهشگری میتوانست برای فلان واژه یا بهمان ترکیب شاهدی از غیبِ ذهن و ضمیرش احضارکند، صرفِ همین توانایی برای مخاطباش ارزش و اعتباری داشت. برخی از استادانِ ادبیات تا همین اواخر بخشی از عظمتشان در گروِ همین فضیلتشان بود! امروزه اما با وجودِ نرمافزارهای رنگارنگ، این توانایی دیگر چندان فضیلتی بهشمارنمیرود.
یادداشتِ "بیستهزار آرزو" را که مینوشتم، به "گنجور" مراجعهکردم. بعد با خودم گفتم آیا نیازی هست در پانوشت یادآورشوم بیتِ فرخی سیستانی را در گنجور یافتهام؟ دیدم گویا چندان ضرورتی ندارد؛ چراکه همگان یا دستکم اهل تحقیق میدانند پژوهشگران برای یافتنِ شواهدِ شعری و یا بسامدگیریِ واژگانی و تصویری، به چنین نرمافزارهایی مراجعهمیکنند.
همینجا باید اشارهکنم که گرچه اغلبِ یادداشتهای این کانال با مراجعهی مستقیم به متونِ فارسی فراهممیآید اما گاه بهویژه در یافتنِ نمونهها از "گنجور" بهرهمیبرم و نیازی هم نمیبینم به مخاطب بگویم آنها را در گنجور یافتهام؛ اولاً چنانکه آمد این امر بر پژوهشگران پوشیده نیست و ثانیاً آنچه به مطلب اعتبارمیدهد و عیارِ کارِ پژوهش را بالامیبرَد، نکته یا نکاتِ احتمالاً نغزِ طرحشده است، و نه الزاماً فهرستِ بلندبالایی از شواهد.
البته اگر ارزشِ ذاتیِ پژوهش، وابسته به جستجوی بسامدی و متکی بر آمار و ارقام باشد و پژوهشگر خود با مراجعهی مستقیم به منابع، آن آمار و ارقام را احصاءنکردهباشد شایستهتر و اخلاقیتر آن است که یادآورشود از کدام منبع و به چه طریقی آن را بهدستآورده.
تا نظرِ دیگران چه باشد!
@azgozashtevaaknoon
>>Click here to continue<<