TG Telegram Group & Channel
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) | United States America (US)
Create: Update:

شکاف بین‌نسلی: رویارویی جوانان با سالمندان ۳
علی طایفی

الف. از بعد ساختار خانواده، به دلیل گسترده بودن مناسبات اجتماعی و خویشاوندی و سیطره درون همسرگزینی از یکسو و سلطه قدرت پدر در خانواده و مرد گرایی مفرط از سوی دیگر، همواره پسر در خانواده چنان تربیت یافته و جامعه‌پذیری را طی می‌کرد که قدم در جای پای پدر می‌نهاد. پدر در این ساختار نماد قدرت بزرگسالی و جامعه بود.

ب. از بعد سیاست نیز اصولا پیرسالاری و شیخوخیت که مبتنی بر کسب تجربه بیشتر و دریدن پیراهن‌های بیشتر بود، مقوم همین کارکردها بود. مناسبات ارباب/ رعیتی، پدرسالاری و در نهایت پیر سالاری چنان اقتضا کرده و به نیازهای ساختاری وقت پاسخ میداد که ریش سفیدها از مشروعیت بیشتری برخوردار بودند.

نظام ولایی در ساختار خانواده که نخست به پدر و پس از مرگ او به پسران ارشد تفویض قدرت و مشروعیت می‌بخشید، چنان ریشه در سایر نهادها از جمله نهاد سیاست دوانده بود که هر ده یا ایالتی نیز یک والی داشت و در نهایت یک ولی کل و مطلقه که در زمانی بعنوان ظل السلطان یا سایه خدا و امروز بنام ولی فقیه، چونان کبیری بر صغیران حکومت کرده و می‌کند.

پ. از بعد آموزشی و تربیتی نیز همین ساختار در قالب استاد/ شاگردی و مراد/ مریدی چنان عمل می‌کرد که اولا هرکسی امکان تحصیل نمی‌یافت جز آقازاده‌ها و به اصطلاح فرزندان خانواده‌های اصیل با تباری دیرینه و مشروعیتی فراگیر. اگر کسی هم به مکتبی می‌رفت و نزد شیخی یا ملایی تلمذ می‌کرد چنان به او مرهون و وابسته می‌گشت که حتی اگر خلاقیتی می‌داشت، یا میبایست به استاد خود منسوب میساخت یا مرتد شناخته شده و حتی جلای وطن می‌کرد.

این خصیصه با سلوک و حکم دیرین تقلید در مبانی دینی نیز چنان تقویت می‌گردید که مجال هیچ دگراندیشی را به فرد نمی‌داد. منطق تقلید در این ساختار چنان به حفظ این نظام متعهد و پایبند بود که به جدایی‌سازی و قشربندی مردم تحت عنوان درجه یک و درجه دو یا خودی و غیر خودی منجر گردیده و مانع از بروز هرگونه نواندیشی، نوآوری، خلاقیت و ساختار شکنی شده، چرخ دوار را بر وفق مراد مرادان و شیوخ و والیان همچنان می‌چرخاند.

با ظهور اندیشه مدرنیته و ترقی خواهی ناشی از تحولات، بسیاری از نهادها و تاسیسات مدنی جدید از قبیل امکانات زیربنایی، تاسیس دانشگاه و نهاد آموزش عالی، تفکیک ساختاری آموزش و پرورش و سازماندهی جدید آن بر کنده از دین، مسئله آزادی پوشش و به چالش کشیدن حجاب و ورود زنان به عرصه‌های اجتماعی، تشکیل نهادهای قانونی و تدوین قانون مدنی مستقل و دهها پدیده، نهاد و سازمانهای جدید بدون انطباق با ساختار سنتی وارد کشور شد و بطور طبیعی در تضاد با بسیاری از نهادها و ساختارهای سنتی و کنشگران آن در حوزه سیاست، دین، قانون، حکمت و خانواده قرار گرفت. اشاره به برخی از این نمودها و ساختارشکنی‌های نوین عصر حاضر نیز به شفافیت موضوع یاری رساند:
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1

شکاف بین‌نسلی: رویارویی جوانان با سالمندان ۳
علی طایفی

الف. از بعد ساختار خانواده، به دلیل گسترده بودن مناسبات اجتماعی و خویشاوندی و سیطره درون همسرگزینی از یکسو و سلطه قدرت پدر در خانواده و مرد گرایی مفرط از سوی دیگر، همواره پسر در خانواده چنان تربیت یافته و جامعه‌پذیری را طی می‌کرد که قدم در جای پای پدر می‌نهاد. پدر در این ساختار نماد قدرت بزرگسالی و جامعه بود.

ب. از بعد سیاست نیز اصولا پیرسالاری و شیخوخیت که مبتنی بر کسب تجربه بیشتر و دریدن پیراهن‌های بیشتر بود، مقوم همین کارکردها بود. مناسبات ارباب/ رعیتی، پدرسالاری و در نهایت پیر سالاری چنان اقتضا کرده و به نیازهای ساختاری وقت پاسخ میداد که ریش سفیدها از مشروعیت بیشتری برخوردار بودند.

نظام ولایی در ساختار خانواده که نخست به پدر و پس از مرگ او به پسران ارشد تفویض قدرت و مشروعیت می‌بخشید، چنان ریشه در سایر نهادها از جمله نهاد سیاست دوانده بود که هر ده یا ایالتی نیز یک والی داشت و در نهایت یک ولی کل و مطلقه که در زمانی بعنوان ظل السلطان یا سایه خدا و امروز بنام ولی فقیه، چونان کبیری بر صغیران حکومت کرده و می‌کند.

پ. از بعد آموزشی و تربیتی نیز همین ساختار در قالب استاد/ شاگردی و مراد/ مریدی چنان عمل می‌کرد که اولا هرکسی امکان تحصیل نمی‌یافت جز آقازاده‌ها و به اصطلاح فرزندان خانواده‌های اصیل با تباری دیرینه و مشروعیتی فراگیر. اگر کسی هم به مکتبی می‌رفت و نزد شیخی یا ملایی تلمذ می‌کرد چنان به او مرهون و وابسته می‌گشت که حتی اگر خلاقیتی می‌داشت، یا میبایست به استاد خود منسوب میساخت یا مرتد شناخته شده و حتی جلای وطن می‌کرد.

این خصیصه با سلوک و حکم دیرین تقلید در مبانی دینی نیز چنان تقویت می‌گردید که مجال هیچ دگراندیشی را به فرد نمی‌داد. منطق تقلید در این ساختار چنان به حفظ این نظام متعهد و پایبند بود که به جدایی‌سازی و قشربندی مردم تحت عنوان درجه یک و درجه دو یا خودی و غیر خودی منجر گردیده و مانع از بروز هرگونه نواندیشی، نوآوری، خلاقیت و ساختار شکنی شده، چرخ دوار را بر وفق مراد مرادان و شیوخ و والیان همچنان می‌چرخاند.

با ظهور اندیشه مدرنیته و ترقی خواهی ناشی از تحولات، بسیاری از نهادها و تاسیسات مدنی جدید از قبیل امکانات زیربنایی، تاسیس دانشگاه و نهاد آموزش عالی، تفکیک ساختاری آموزش و پرورش و سازماندهی جدید آن بر کنده از دین، مسئله آزادی پوشش و به چالش کشیدن حجاب و ورود زنان به عرصه‌های اجتماعی، تشکیل نهادهای قانونی و تدوین قانون مدنی مستقل و دهها پدیده، نهاد و سازمانهای جدید بدون انطباق با ساختار سنتی وارد کشور شد و بطور طبیعی در تضاد با بسیاری از نهادها و ساختارهای سنتی و کنشگران آن در حوزه سیاست، دین، قانون، حکمت و خانواده قرار گرفت. اشاره به برخی از این نمودها و ساختارشکنی‌های نوین عصر حاضر نیز به شفافیت موضوع یاری رساند:
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1


>>Click here to continue<<

علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)