گردگشت نخبگان و پخمگان ۳
علی طایفی
یک طبقه حاکم نمـونه باید با آمیزه متناسـبی از شـیران و روباهان ترکیب شـود، اگر اختلال هایی در چرخـش نخبگان حکومتی پدید آید و ازرسیدن حکومت به چنین ترکیب متناسبی جلوگیری کنند، رژیم یا به دیوانسالاری خرفت و فسیل شده ای تبدیل خواهد شد که از هرگونه ابتکار و انطباق عاجز است و یا به رژیم ضعیفی مرکب از حقوقدانان جنجالی و پرگو تغییر شـکل خواهد داد که از کاربـرد هرگونه عمل قاطعـانه و قدرتمندانه ناتوان است. اگر چنین شـود حکومت شوندگان در سـرنگونی فرمانروایانشـان موفق خواهند شد و نخبگان نوین رژیم کارآمدتری را بنا خواهند ساخت.
از نظر او چون هر جامعهای متشکل از طبقات اجتماعی است بنابراین هر جامعهای ناهمگن و نامتجانس است. این ناهمگنی در جامعه به دلایل فکری، اخلاقی، فیزیکی و حتی فرهنگی اهمیت دارد ولی به حفظ توازن اجتماعی کمک میرساند. از نظر او نخبه دربرگیرنده طبقهای از مردم است که دارای بالاترین امتیازها و شاخصها در میدان فعالیت خود هستند. نقش و کارکرد این نخبگان بطور مشترک در هر جامعهای برخاسته از پسماندهها و سرچشمههاست. مبتنی بر شکلبندی ماکیاولی، او معتقد بود که نخبگان به دو روش اساسی توان کنترل تودهها را دارند؛ نخست زور و جباریت و سپس فریب و کلاهبرداری.
همین جهت است که معمولا شیران در مقابل روبهان صف آرایی میکنند و روبهان حاکم ابتدا به کمک زور و نیروی اجبار سعی در آرام کردن شیران دارند و چنانچه موفق نشوند، شعارهای آزادی و برابری سر میدهند ولی شیران بر روبهان غلبه کرده و قدرت را در دست می گیرند. البته پس از مدتی و به تدریج طبیعت روبهان در آنان نفوذ میکند و دوباره تعداد روبهان افزایش یافته و حالت قبلی تکرار میشود. در این رابطه او جامعه را به دو جامعه افراطی تقسیم می کند: جامعه باز و جامعه بسته. جامعه باز; جامعه ای است که در آن این حرکت با سرعت و شدت انجام می گیرد ولی در جامعه بسته این حرکت به آرامی جریان دارد.
هرچه نخبگان در قدرت یا روبهان شیاد به از دست دادن کارکردهای خود میل بیابند، قدرت نخبگان غیرحاکم رو به افزایش مییابد. در چنین وضعیتی نخبگان در قدرت به پخمگان در قدرت تبدیل شده و ویژگیها و شایستگیهای حفظ قدرت را از دست میدهند. پارتو عقیده داشت زمانی که حکام وظیفه خود را در مورد حفظ نظم به وسیله اجبار فراموش کنند در این حالت حکومت شوندگان خود این وظیفه را برعهده میگیرند و انقلاب به پیروزی میرسد. بدین ترتیب قدرت حکومت شوندگان بستگی به ضعف قدرت حکومت کنندگان دارد و چنانچه گروه حاکم نتواند در کاربرد نیروی اجبار موفق شود، از میان برداشته شده و جای خود را به دو گروه جابر و قدرتمند دیگری بدهد; زیرا طبیعت سیاست چنین بوده و خواهد بود.
روباهان نخبگانی هستند که محصول پسماندههای طبقه نخست هستند. این گروه قادر به نوآوری، تجربه، اولویت مادی دادن نسبت به اهداف ایدالیستیاند ولی فاقد وفاداری و بهرهبرداری از راهبردهایی هستند که میتواند از داعیه عاطفی تا فریبکاری ناب متفاوت باشد. شیرها نیز نخبگانی هستند که محافظهکار بوده و طبقه دومی از پسماندهها محسوب میشوند. آنها دارای ایمان و ایدیولوژی بوده و به وفاداری و همبستگی اجتماعی قایلاند. این قشر به دستیابی به قدرت از طریق زور اتکا میکند. البته این چرخش قدرتهای دورانی گاهی با اصلاحات تدریجی است گاهی با اعمال خشونت انقلابی. جنسیت هر دوی نخبگان شیر و روباه نیز مردانه است و زنان دخالت کمتری در آن دارند.
برخی مانند بالیدن و راکنی براین باورند که نظریه پارتو بشدت متاثر از دستهبندیهای ماکیاولی است بخصوص در باره فضیلت، شانس، فساد و نظم. مارکسیستها هم در نقد نظریه چرخش نخبگان معتقدند نمیتوان در یک جامعه طبقاتی قدرت را نزد توده مردم سراغ گرفت و حتی دموکراسی در ساختار بورژوازی نیز همانا دیکتاتوری اقلیت بشمار میرود.
ادامه دارد
پیوند قسمت پیشین
سنجشگریمسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1
>>Click here to continue<<