TG Telegram Group & Channel
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) | United States America (US)
Create: Update:

گردگشت نخبگان و پخمگان ۱
علی طایفی

نظریه گردگشت‌تاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژه‌ای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی ‌است که بطور مستمر درحال جابجایی‌اند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایره‌ای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابن‌خلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصر‌معاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره می‌توان بارقه‌هایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.

آنچه که در این نوشتار مورد تاکید من است عبارت از تلاش برای توضیح چرخش نخبگان پارتو و اقتباس از آن در توضیح نظریه گردگشت مبتنی بر چرخش نخبگان و پخمگان در جامعه ‌ تاریخ معاصر ایران است. آنچه در‌ تیوری‌های دورگشت تاریخی تاکید می‌شود بر این روال است که در هر بازه زمانی، نخبگانی از جامعه در مسند قدرت به حاکمیت و اعمال سلطه بر اکثریت یک جامعه می‌پردازد که پس از دوره خاصی از نظر زمانی و تغییر کاراکتر و کارکردهای این قشر از نخبگان و فشار برای تغییر ساختار قدرت از پایین توسط بخش دیگری از رهبران و نخبگان مردم فاقد قدرت، نظام سیاسی دگرگون می‌شود.

روزگاری افلاطون نخبگان راهبر در جامعه را به سه دسته تقسیم می‌کرد که شامل مردان طلایی، نقره‌ای و مسی بودند. ماکیاول نیز بر همین مبنای نظریه‌ای به قدرت نخبگان اشاره داشت بطوریکه به تحلیل بسیاری، نظریه نخبگان ویلفردو پارتو اقتباسی از نظریه اوست. در نظریه چرخش نخبگان هیچ جایی برای نقش توده مردم و اقشار دیگر فاقد قدرت وجود ندارد. حتی ماکس وبر نیز بر این باور بود که دمکراسی‌های نوین شکلی از بازاریابی برای نخبگانی است که مردم بعنوان مصرف‌کننده در فرایند انتخابات به گزینش سیاستمداران بعنوان کارآفرینان دست می‌زنند.

رابرت میشل متفکر سیاسی دیگر بر این باور بود که دمکراسی یا ساختار قدرت محصول “قانون آهنین الیگارشی” است. از نظر او صرفنظر از هر نوع نظام سیاسی، الیگارشی، رکن سخت و آهن‌گون این ساختار قدرت است. همین نظریه را سی‌رایت میلز جامعه‌شناس امریکایی نیز پی‌گرفت. از نظر میلز ساختار دمکراسی امریکایی ادامه همان ساختار الیگارشیکی است که قشر ویژه‌ای بنام نخبگان، قدرت را در اختیار دارند. در این نگاه حتی کارل مارکس‌ نیز بر قدرت نخبگان در قالب طبقه مسلط و صاحب ابزار تولید تاکید داشت که در دوره‌های مختلف تاریخی از برده‌داران و فیودال‌ها تا بورژوازی و دموکراسی‌های بورژوازی، قشر اقلیت حاکم تا وقوع یک انقلاب ساختاری بیشترین قدرت را در اختیار داشته و دارند. از نظر او و توماس هابس، قدرت در دستان اقلیت نخبگان صاحب منابع و ابزارهای تولید معادل اعمال “زور “و سلطه است.

از نظر فوکو قدرت شاهان در تاریخ یک بعدی نیست. او معتقد به چرخه و ورطه نخبه‌گرایی نبود و بر این باور بود که نخبگانی مانند شاهان مسلط بر قدرت مونارکی خود تحت تاثیر قدرت جامعه بعنوان یک دیسکورس یا گفتمان قدرت بودند. بنظر فوکو هر فرد و جامعه‌ای محصول گفتمان قدرت است و همین قدرت سازنده هویت ماست. در سایه قدرت، مقاومت نیز شکل می‌گیرد و چرخش قدرت اساسا همه‌گیر و فراگیر است. از نظر او دیسکورس روشی نهادینه‌شده از گفتگو پیرامون یک امر‌ یا واقعه است.
ادامه دارد

درصورت علاقمندی بازنشردهی

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1

گردگشت نخبگان و پخمگان ۱
علی طایفی

نظریه گردگشت‌تاریخی در علوم سیاسی و اجتماعی جایگاه ویژه‌ای دارد. مبتنی بر این نظریه، تاریخ محل دَوَران یا چرخش قدرت بین دو یا چند گونه از اقشار یا طبقات اجتماعی ‌است که بطور مستمر درحال جابجایی‌اند. چنین روندی از تحولات تاریخی دارای ماهیتی دورگشتی، چرخش دایره‌ای و نه خطی، تکرارشونده و البته مارپیچی و روبه ترقی است. از افرادی چون ابن‌خلدون که بر گردگشت تاریخی بدویان و حضریان اصرار داشت تا امروز حتی در نهادهای دمکراتیک عصر‌معاصر از جمله دمکراسی امریکایی همواره می‌توان بارقه‌هایی از این چرخش در قدرت را بازیابی کرد.

آنچه که در این نوشتار مورد تاکید من است عبارت از تلاش برای توضیح چرخش نخبگان پارتو و اقتباس از آن در توضیح نظریه گردگشت مبتنی بر چرخش نخبگان و پخمگان در جامعه ‌ تاریخ معاصر ایران است. آنچه در‌ تیوری‌های دورگشت تاریخی تاکید می‌شود بر این روال است که در هر بازه زمانی، نخبگانی از جامعه در مسند قدرت به حاکمیت و اعمال سلطه بر اکثریت یک جامعه می‌پردازد که پس از دوره خاصی از نظر زمانی و تغییر کاراکتر و کارکردهای این قشر از نخبگان و فشار برای تغییر ساختار قدرت از پایین توسط بخش دیگری از رهبران و نخبگان مردم فاقد قدرت، نظام سیاسی دگرگون می‌شود.

روزگاری افلاطون نخبگان راهبر در جامعه را به سه دسته تقسیم می‌کرد که شامل مردان طلایی، نقره‌ای و مسی بودند. ماکیاول نیز بر همین مبنای نظریه‌ای به قدرت نخبگان اشاره داشت بطوریکه به تحلیل بسیاری، نظریه نخبگان ویلفردو پارتو اقتباسی از نظریه اوست. در نظریه چرخش نخبگان هیچ جایی برای نقش توده مردم و اقشار دیگر فاقد قدرت وجود ندارد. حتی ماکس وبر نیز بر این باور بود که دمکراسی‌های نوین شکلی از بازاریابی برای نخبگانی است که مردم بعنوان مصرف‌کننده در فرایند انتخابات به گزینش سیاستمداران بعنوان کارآفرینان دست می‌زنند.

رابرت میشل متفکر سیاسی دیگر بر این باور بود که دمکراسی یا ساختار قدرت محصول “قانون آهنین الیگارشی” است. از نظر او صرفنظر از هر نوع نظام سیاسی، الیگارشی، رکن سخت و آهن‌گون این ساختار قدرت است. همین نظریه را سی‌رایت میلز جامعه‌شناس امریکایی نیز پی‌گرفت. از نظر میلز ساختار دمکراسی امریکایی ادامه همان ساختار الیگارشیکی است که قشر ویژه‌ای بنام نخبگان، قدرت را در اختیار دارند. در این نگاه حتی کارل مارکس‌ نیز بر قدرت نخبگان در قالب طبقه مسلط و صاحب ابزار تولید تاکید داشت که در دوره‌های مختلف تاریخی از برده‌داران و فیودال‌ها تا بورژوازی و دموکراسی‌های بورژوازی، قشر اقلیت حاکم تا وقوع یک انقلاب ساختاری بیشترین قدرت را در اختیار داشته و دارند. از نظر او و توماس هابس، قدرت در دستان اقلیت نخبگان صاحب منابع و ابزارهای تولید معادل اعمال “زور “و سلطه است.

از نظر فوکو قدرت شاهان در تاریخ یک بعدی نیست. او معتقد به چرخه و ورطه نخبه‌گرایی نبود و بر این باور بود که نخبگانی مانند شاهان مسلط بر قدرت مونارکی خود تحت تاثیر قدرت جامعه بعنوان یک دیسکورس یا گفتمان قدرت بودند. بنظر فوکو هر فرد و جامعه‌ای محصول گفتمان قدرت است و همین قدرت سازنده هویت ماست. در سایه قدرت، مقاومت نیز شکل می‌گیرد و چرخش قدرت اساسا همه‌گیر و فراگیر است. از نظر او دیسکورس روشی نهادینه‌شده از گفتگو پیرامون یک امر‌ یا واقعه است.
ادامه دارد

درصورت علاقمندی بازنشردهی

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1


>>Click here to continue<<

علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)