TG Telegram Group Link
Channel: میرموسوی
Back to Bottom
نقاشی و سیاست!
نقاشی و سیاست در هنر بودن اشتراک دارند، اولی هنری است آفرینشی، اما دومی هنری است نمایشی. نقاشی می تواند به شکلی موثر و کم نظیر واقعیت ها و هنجارهای سیاست را بازنمایی کند و در چارچوب قابي پایدار برای عموم انسان ها به نمایش گذارد. با این هنر می توان سیاست را به سوی خیرعمومی رهنمون ساخت و از تباهی و فساد آن کاست. نقاشان زبر دست اروپای شمالی و ایتالیا با این هنر زمینه را برای رنسانس، اومانیسم و گذار به عصر جدید فراهم کردند. البته پیوند نقاشی و سیاست در ایتالیا پیشینه ای دراز دارد و دیوار نگاره های شهر سیه نا که تصویر آن ها در این چهار قاب آمده و توضیح آن در پی می آید، نمونه ای از آن است.
@alimirmoosavi
تمثال حكمراني خوب و بد!

سیِه نا از کمون های قدیمی ایتالیا است که پیشینه جمهوری خواهی آن به قرن ۱۲ باز می گردد. یکی از آثار هنری معروف این شهر دیوار نگاره هایی است اثر آمبروجو لورنزتی(1285/1290- 1348 م) نقاش ایتالیایی قرن چهاردهم میلادی، که حکمرانی خوب و بد و آثار آن ها را به زیبایی نمایش داده است. این دیوارنگاره ها که در فصل پنجم کتاب «راه باریک آزادی» به خوبی توضیح داده شده، آموزه ها و ارزش های بنیادین فلسفه سیاسی را بازتاب می دهند.
در تمثال حکمرانی خوب، حاکم با فضیلت هایی که گرداگرد او را فراگرفته اند در طرف راست تصویر قرار دارد. در سمت راست وی سه فضیلت اعتدال، دادگری و بزرگواری و در سمت چپ او سه فضیلت پایمردی، دور اندیشی و صلح قرار دارند. بانوی صلح در وسط تصویر قرار گرفته که به قول اسکینر نشان می دهد "صلح قلب زندگی مشترک ماست". کمی آن سوتر در طرف چپ، بانویی ترازو به دست نشسته که نماد دادگری است. از ترازو طنابی با دو رشته به پایین آمده و در دست بانویی قرار دارد که رنده ای در دست دارد که نماد حاکمیت قانون است. او این طناب را به گروهی مرکب از ۲۴ نفره که اعضای شورا هستند، می سپارد. سر دیگر این طناب به دور مچ حاکم گره زده شده، که بسته شدن دستان او با عدالت را نشان می دهد.
در پایین پای حاکم دو نجیب زاده زره پوش زانو زده اند که اقتدار کمون بر اشرافیت را بیان می کند. در پشت آنان نیز گروهی از سربازان نیزه به دست قرار دارند، که نماد نیروهای انتظامی استخدام شده برای پاسبانی شهرند. در پایین دیوار سخنانی درباره فضیلت عدالت و اهمیت آن برای وحدت نگاشته شده است.
اثرات حکمرانی خوب در شهر و روستا در دیواره نگاره ای دیگر به تصویر در آمده اند. درسمت چپ شهری پر از مردم و گروهی از زنان که در حال رقص و شادی اند و فعالیت های اقتصادی شکوفا را نمایش می دهد. در طرف راست رقاصان مغازه دار بر سر خرید کفش با مردی چانه می زند که دهانه اسبی در دست دارد. در سمت راست آن ها کشیشی سخنرانی می کند و زنی بساط فروش روغن یا شراب پهن کرده است. مردی رهگذر همراه با الاغی با بار هیزم می گذرد. دیگران در حال بافندگی و مراقبت از گوسفندان اند. دو زن یکی با سبد و دیگری با یک پرنده به سوی بازار می روند. کمی دورتر اسب با محموله ای از کالا می گذرد. در بالای دیوار نگاره کارگران ساختمانی به ساختن برجی زیبای مشغول اند.
نیمه راست این دیوار نگاره اثرات حکمرانی خوب در روستاها را به تصویر کشیده است. در بالای آن نماد امنیت با طوماری در دست شکوفایی را به آزادی پیوند می دهد. در پیش زمینه روستاییانی در جلوی کشتزار پر محصول گندم سخت به کار مشغولند. گروهی شکارچی از دروازه های شهر خارج و بازرگانان با کالاها در حال ورودند. عده ای دیگر در حال بذرکاری و کشت و برداشت اند. همگی در آرامش و بهروزی در مزارع و خانه های خود به سر می برند. پیام اصلی و روشن تصویر این است: یکی از محاسن حکمرانی خوب، شکوفایی اقتصادی است.
در سویی دیگر تمثال حکمرانی بد و آثار آن بر دیوار نقش بسته است. در این تصویر چهره ای شاخ دار با دندان های نیش بلند که مظهر جباریت و استبداد است، عدالت را در زیر پای خود به بند کشیده است. بر بالای سرش رذیلت های خودستایی، بیرحمی، تقلب و هیاهو پرواز می کنند.در انتهای سمت چپ جنگ با شمشیری بر افراشته ایستاده است. در کنار آن تفرقه قرار دارد که به جای رنده با اره چیزی را می برد؛ کنایه از این که تفرقه به گسست جامعه و جنگ می انجامد.
پس زمینه این دیوار نگاره پیامدهای اقتصادی استبداد را به تصویر می کشد. در سمت چپ شهری ویران با تلی از سنگ که بر روی زمین پخش شده و خانه هایی که کسی به فکر تعمیر و نگهداری آن نیست با سوراخ هایی بر دیوارها و ایوان ها. قتل به راحتی رخ می دهد و تجارتی در کار نیست. در روستا نیز ویرانی و فقر به چشم می خورد. کشتزارها در زیر پای نظامیان، خانه ها می سوزند و درختان خشکیده اند.

علی میرموسوی ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
@alimirmoosavi
Audio
🎶 پوشه شنیداری نشست علمی آینده تفکر در ایران و راهبردهای گذار از امتناع و زوال اندیشه سیاسی
(با نظر به اندیشه دکتر سید جواد طباطبایی)


پارت اول:
سخنرانان: مهدی لکزی(پیام دکتر رضا داوری اردکانی)، سید اسداالله اطهری مریان، سیدعلی میر موسوی، ابراهیم صحافی، احمد بستانی


▫️پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲

💎انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا💎

💢 خانه اندیشمندان علوم انسانی 💢

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
https://hottg.com/IranianAWAS
Audio
🎶 پوشه شنیداری نشست علمی آینده تفکر در ایران و راهبردهای گذار از امتناع و زوال اندیشه سیاسی
(با نظر به اندیشه دکتر سید جواد طباطبایی)

پارت دوم:
سخنرانان: ابوالقاسم مجتهدی، عباس آخوندی، شجاع احمدوند، ابوالفضل دلاوری، سعید باقری خاروانی، قدیر نصری،علی قربانپور، ابراهیم صحافی (قرائت پیام موسی غنی نژاد)، صادق حقیقت، داریوش رحمانیان کوشککی.


▫️پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲

💎انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا💎

💢 خانه اندیشمندان علوم انسانی 💢

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
https://hottg.com/IranianAWAS
📷 گزارش تصویری همایش علمی فقه دموکراسی و مسأله ایران: به مناسبت سومین سالگرد درگذشت دکتر داود فیرحی

🗓 شنبه 20 آبان 1402

💢انجمن علوم سیاسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
Audio
🎶 پوشه شنیداری سخنرانی دکتر سیدعلی میرموسوی؛ همایش علمی فقه دموکراسی و مسأله ایران: به مناسبت سومین سالگرد درگذشت دکتر داود فیرحی

🗓 شنبه 20 آبان 1402

💢انجمن علوم سیاسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
Forwarded from Amir Shams
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی (🍀 MMMojahedi)
میلاد ۲۰۲۳ در غزه

مصلوب، وانهاده، پهلو‌شکافته، شکسته‌دل
از فراز تپه‌های جلجتا
پسر به آسمان تجرد عروج کرد
و دیگر دامن به خاک نیالود
برای شک‌آوردگان، دیگر مائده‌ای آسمانی نگسترد
دیگر با حرمان‌زادگان ننشست
گوشه‌ی نان ایمانی دیگر با جذامیان نشکست
دیگر ماهی‌های لغزان یقین را میان ایمان‌باختگان تقسیم نکرد
دیگر هیچ‌انگاشته‌شدگان را به وعده‌ی وراثت زمین تسلی نداد
دیگر هیچ مریمی را در هیچ مجدله‌ای
از سنگ‌سار تردامنان نرهاند
و با هیچ ازسنگ‌ساررهیده‌ای
رازی نجوا نکرد
و هم‌سفر و هم‌سفره نشد.


پس از آشویتس و داخائو
پدر دیگر کمر راست نکرد
و سر از گریبان بر نیاورد
نه نای زیستن بر خاکسترهای ایمان داشت
نه پای رفتن به کیبوتص‌های قصابان
نه برگ اقامت در شهرک‌های غاصبان
نه عصایی که اژدهای دمان دامنه‌های صهیون را ببلعد
یا رؤیای اژدهای صهیون را از نیل تا فرات برآشوبد
تن و روان سوخته‌اش را
به ردای خاموشی و فراموشی پوشاند
و در طور هیچ سینایی دیگر شعله‌وار به سماع برنخاست
و در تور هیچ صیاد شنبه‌ای شعله نیفکند
دیگر لوحی نیاورد
فرمان دیگری نداد
کلمه‌ای نگفت
و هیچ گوساله‌ی زرینی را نسوخت
و رد پایش در ماسه‌های سینای سرگردانی گم شد.


در غیاب پدر و پسر
روح‌القدس هم از نفس افتاد
دیگر بر کالبد زمین نوزید
در جان خسته‌ای ندمید
گوش دلی پیامی از او نشنید
در زهدان عذرایی به بار ننشست
دیگر نبض فسرده‌ای به هوای او نجهید

آخرین بار
با گزارش خبرنگاری از غزه
خیالش باز بر گمان‌ها گذشت
پیش از آن که در منطقه‌ی امن
در کنار همسر و کودکانش زنده‌به‌گور بسوزد
خبرنگار نجوای روان خسته‌‌ای را گزارش کرده بود
که در پرده‌های دود و آتش
روان بر ویرانه‌ی بیمارستان کودکان
نسیم‌آسا از سوی بیت‌لحم می‌وزیده است
گویا برای نوزادی
مصلوب، وانهاده، پهلوشکافته، شکسته‌دل
به نام کلمه
سرود درود و بدرود می‌خوانده است.

کریسمس ۲۰۲۳
م.م.م
@mmojahedi
نواندیشی دینی و پارادوکس مهدویت!

✍️تاریخ همواره برای بشر مسئله ساز و پرسش برانگیز بوده است. پاسخ به پرسش هایی مانند این که نیروی محرک تاریخ چیست؟ سیر حرکت آن چگونه بوده است؟ فرجام آن چه خواهد بود؟ دغدغه بشر بوده و اندیشمندان، ادیان و مکاتب فکری به شیوه های گوناگون به آن پرداخته اند.
🔹پاسخ به پرسش اخیر از دو دیدگاه مثبت و منفی طرح شده است. دیدگاه نخست که فرجام تاریخ را مثبت می بیند، دست کم به دو گرایش تقسیم می شود. یکی مسیر کلی تاریخ را رو به پیشرفت می داند، که می تواند حالت خطی یا زیکزاکی داشته باشد. برای مثال کندورسه بر پایه باور به علم مسیر خطی برای پیشرفت تاریخ ترسیم می کرد، اما هگل آن را زیکزاکی می دید و معتقد بود در هر عصری یکی از ملت ها رسالت آن را بر دوش گرفته و پرچم آن را برافراشته است.
🔹گرایش دوم که در ادیان ابراهیمی و دین زرتشت طرح شده با وجود آن که فرجام تاریخ را مثبت و همراه با گسترش عدالت می داند، ولی تا هنگام فرا رسیدن آن فساد و بی عدالتی روندی فزاینده خواهد داشت. در روایت شیعی از آموزه مهدویت، منجی هنگامی ظهور می کند که زمین پر از ظلم و جور شده و با او پر از عدل و داد می شود. از این دیدگاه پیش از ظهور مهدی فساد همه نهادهای زندگی بشری، حتی نهاد دین را فرا می گیرد. به تعبیر حافظ کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل/ بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید.
🔹البته این برداشت به ادیان منحصر نیست، و از دیدگاه غیر دینی نیز طرح شده اس. مارکس با وجود این که پیدایش جامعه بی طبقه و دولتی غیر طبقاتی را در فراسوی تاریخ پیش بینی می کرد، اما گسترش تضاد و درگیری طبقاتی را شرط گذار به آن می دانست.
🔹بر این اساس می توان ادعا کرد آموزه مهدویت در اصل پاسخی به پرسشی درباره آینده تاریخ است و با هدف ارائه چشم اندازی مثبت به آینده بشریت طرح شده است. این چشم انداز در اندیشه ایرانی جنبه فولکلوریک نیز دارد و در ضرب المثل «شاهنامه آخرش خوش است» بازتاب یافته است. با وجود این که شاهنامه با داستان شکست ایرانیان از تازیان به پایان می رسد.
🔹این چشم انداز با وجود مثبت بودن آن، با توجه به مفهوم انتظار می تواند زمینه ساز سستی و نفی مسئولیت اجتماعی شود. مرحوم طالقانی در مقدمه تنبیه الامه نایینی نقش آموزه مهدویت در تداوم استبداد در ایران را این گونه بیان می کند:
«مردمی در لباس دین، مرد خودخواهی را با خواندن آیات و احادیث بر گردن مردم سوار می کنند و برایش رکاب می گیرند و دسته دیگر با سکوت و احتیاط کاری کار را امضا می نمایند، تا آن گاه که بر خرد مراد مستقر شد و افسار(زمام) را به دست گرفت و رکاب کشید و همه چیز مردم زیر پای خود پایمال کرد، به دعا و توسل می پردازند و از خداوند فرج امام زمان علیه السلام را می طلبند»(تنبیه الامه، شرکت سهامی انتشار،چاپ نهم، 1378، ص11)
🔹از این نظر آموزه مهدویت وجهی پارادکسیکال دارد، زیرا با وجود تاکید آن بر آرمان عدالت، در پرتو حتمیت تاریخی و در سایه مفهوم انتظار می تواند به تداوم بی عدالتی دامن بزند و به جای تاکید بر مسئولیت سیاسی برای مبارزه با بی عدالتی، دست مایه ای برای سکوت و انفعال و تن دادن به وضع موجود تبدیل می شود.
🔹حل این پارادکس دغدغه نواندیشان شیعه بوده است و در این راستا با تصرف در مفهوم انتظار کوشیده اند وجه مثبت و فعال آن را برجسته کنند. از این دیدگاه انتظار دارای دو وجه اثباتی و سلبی است. وجه اثباتي انتظار بر انگيزاننده قيام برضد نظام سياسي موجود است ولي وجه سلبي آن كناره گيري از امور سياسي تا زمان بازگشت را توصيه مي كند. به بیان دیگر بر اساس این آموزه نظام های سیاسی عصر غیبت جوری و نامشروع اند و مفهوم انتظار نوعی رویکرد سلبی به این نظام ها را در بردارد.
🔹از نظر تاریخی آموزه مهدویت نخست از سوی طرفداران محمد حنفیه که به کیسانیه شناخته می شوند، طرح شد. این آموزه با سه مفهوم کلیدی غیبت و انتظار و رجعت پیوند داشت. هدف از این آموزه تكميل ايدئولوژي لازم براي جنبش اجتماعي و سياسي محرومان بود و در پرتو آن توانستند جنبشی اعتراض بر ضد امویان را سامان دهند.
🔹در اندیشه امامیه نیز آموزه مهدویت با رویکرد سلبی و جوری دانستن نظام های عصر غیبت همراه بود. با استقرار دولت صفویه و رسمیت یافتن تشیع به عنوان ایدئولوژی حکومت، زمینه دگرگونی این رویکرد فراهم و این آموزه به ابزاری برای توجیه مشروعیت حکومت به عنوان مقدمه دولت حقه تبدیل شد. تاکید بر نقش تشیع صفوی در کژتابی آموزه مهدویت نیز از دیگر کوشش های نواندیشان دینی معاصر برای حل این پارادکس بوده است.
🔹با وجود این به نظر می رسد این پارداکس ریشه در حتمیتی دارد که در نگرش این آموزه به فرجام تاریخ نهفته است. زیرا برپایه آن هر گونه تلاشی برای تحقق عدالت پیش از ظهور محکوم به ناکامی است، از این رو نمی توان به آن چشم دوخت.
علی میرموسوی ۶ اسفند ۱۴۰۲
@alimirmoosavi
کاش از سعدی می آموختیم!

تمییز باید و تدبیر و عقل و آن گه ملک
که ملک و دولت نادان سلاح جنگ خداست

در وصف حکیم شیرین سخن شیراز جای سخن فراوان است، اما به مناسبت روز آن بزرگمرد ادب پارسی که سهمی سترگ در شکوفایی فرهنگ ایران داشته است، نگاهی به برخی از اشارات وی درباب حکمرانی و مملکت داری نیکو به نظر می رسد.
نظم و نثر سعدی، سنتی را درباره حکمرانی بازتاب می دهد که در تداوم اندرزنامه های ایرانی و اندیشه ایران شهری شکل گرفته است. با نگاهی به این سنت به خوبی می توان دریافت که الگوی حکمرانی کنونی ایران تا چه اندازه از این سنت فاصله دارد و چرا شایسته تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم نیست.
از جمله ویژگیهای بسیار با اهمیت حکمت جاودان سعدی گذر از صورت به معنی است، از این رو در مقوله حکمرانی نیز به جای صورت به سیرت می اندیشد و نزد او چگونگی حکومت داری بر این که چه کسی حکومت کند اولویت دارد. او گلستانش را با سیرت پادشاهان و بوستانش را با عدل و تدبیر و رای آغاز می کند تا اهمیت سیاست و نقش حکمرانی نیک و عادلانه را در صلاح ملک و نیک بختی جامعه نشان دهد.
نگاهی گذرا به این دو باب نشان می دهد که سعدی از شیوه ملک داری حاکمان زمانه اش خرسند نیست و از رنج و دردی که بر مردم این کشور می رود آگاه است و شکایت دارد.( دراین کشور آسایش و خرمی/ ندید و نبیند به چشم آدمی- غم از گردش روزگاران مدار/ که بی مایه گردد بسی روزگار).
سعدی در چارچوب اندیشه ایران شهری، عدل و داد و تدبیر و رای را مهم ترین اصول حکمرانی خوب می داند و ستم و بیداد را مایه تباهی و آشفتگی و نابسامانی ملک و مملکت می شمارد.(الا تا نپیچی سر از عدل و رای/ که مردم ز دستت نپیچند پای- گریز رعیت ز بیدادگر/ کند نام زشتش به گیتی سمر). ستم نه تنها عمر حکومت را کوتاه بلکه مایه بدنامی زمام دار است.( نماند ستم کار بد روزگار/ بماند بر او لعنت پایدار- تفو بر چنان ملک و دولت که راند/ که شنعت بر او تا قیامت بماند). 
او با وجود توصیه و تاکید فراوان بر عدالت در حکمرانی، چندان به تعریف عدالت نپرداخته، بلکه معیاری عینی برای ارزیابی آن ارائه کرده است. از نظر وی رضایت و خشنودی مردم از حکومت و حاکمان اصلی ترین شاخص ارزیابی حکمرانی است و دراین باره بسیار سخن رانده است.( فراخی در آن مرز و کشور مخواه/ که دلتنگ بینی رعیت ز شاه- دگر کشور آباد بیند به خواب/ که دارد دل اهل کشور خراب). همچنان که نارضایتی مردم را نیز نشانه نادرستی و عدم مشروعیت حکومت می داند.( ریاست به دست کسانی خطاست/ که از دست شان دست ها بر خداست)
گرچه در زمانه سعدی، حقوق بشر به معنای امروزی آن اندیشه ناپذیر بوده است، ولی یگانه دانستن گوهر همه آدمیان در آفرینش به خوبی پیش رو و روشن بودن نگاه وی به انسان در آن دوران را نشان می دهد.(بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند- چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار- تو کز محنت دیگران بی غمی- نشاید که نامت نهند آدمی) از نظر وی آدمی موجودی خود خواه نیست که تنها به سود خود بیندیشد، بلکه دیگر خواهی نیز ساحتی اصلی از وجود اوست که او را موجودی اخلاقی ساخته است.
سعدی از این دیدگاه، رعایت صلاح مردم و حقوق آنان را از اصول بنیادین حکمرانی دانسته و بر آن تاکید می کند.( شنیدم که خسرو به شیرویه گفت/ در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت- بر آن باش تا هر چه نیت کنی/ نظر در صلاح رعیت کنی). از نظر وی «ملوک از بهر پاس رعیت اند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک»(پادشه پاسبان درویش است/ گرچه نعمت به فرّ دولت اوست- گوسفند از برای چوپان نیست/ بلکه چوپان برای خدمت اوست).
از این جا به خوبی می توان دریافت که چرا سعدی نیک نامی و بد نامی حکومت نزد مردم را همچون معیاری اصلی برای داوری برای خوبی و بدی آن معرفی کرده است. (بد و نیک مردم چو می بگذرند/ همان به که نامت به نیکی برند-یکی نام نیکو ببرد از جهان/ یکی رسم بد ماند از و جاودان- اگر بیداد کردی توقع مدار/ که نامت به نیکی رود روزگار) از نظر وی هر حکومتی رفتنی است، از این رو چه بهتر که حکمرانان نامی نیک از خود برجای نهند.(چنان که دست بدست آمده ست ملک به ما/ به دست های دگر همچنین بخواهد رفت)
آنچه بیان شد قطره ای از دریای دانش و حکمت این شاعر ایرانی است که همچنان در این روزگار می تواند الهام بخش باشد.  از این رو سعدی افتخاری نه تنها برای ایران و ایرانیان، بلکه برای همه جهانیان است.

علی میرموسوی
۱اردیبهشت ۱۴۰۳
@alimirmoosavi
HTML Embed Code:
2024/04/29 19:26:56
Back to Top