این نوشته چیز عجیبی است. ممکن است آرامترین آدم، نوشتههایش خشمگین باشد و تصویری دیگر از او ارائه دهد. مثلا در میان شعرا کسانی را داشتهایم که وقتی حماسه میگفتند از شعرشان خون میچکید اما فقط در یک جنگ شرکت کردند و از همان هم گریختند. یا میگویند دو شاعر عرب بودند که یکی خیلی اشعارش مُجون و زن و این چیزها داشت، دیگری اما شعرش مملو از زهد و پند بود... اولی در زندگی شخصیاش به شدت از زنان و مجون دور بود و دومی برعکس.
این را گفتم که اگر از نوشتهٔ کسی سود بردید، خیلی درگیر خودش نشوید. جهان جدید، خیلی هم جهان نزدیک شدن نیست. جهان نورهای خیره کنندهٔ دور است. نوشتن و گفتن آسان شده و به قول یکی، شنوندگان از گویندگان کمتر شدهاند و خوانندگان از نویسندگان. توانایی ارتباط ما هم محدود است. پس، اگر در مسجد نزدیک خانهتان شیخی هست که درسی میدهد و رفتارش متوسط است قدر همان را بدانید. شمع نزدیک را بر خورشیدی که در پنل ال ای دی میتابد ترجیح دهید. رابطهٔ نزدیک خیلی قوی و مؤثر است.
با آن خورشید دور، در حد همان نوشته برخورد کن و فعلا دل به شخصیتش نبند. محک زمان کار خودش را خواهد کرد و امان از فرو ریختن دیواری که به آن تکیه دادهای.
عبدالله
>>Click here to continue<<