TG Telegram Group & Channel
aghalliat.com ادبیات اقلیت | United States America (US)
Create: Update:

یاددشتی دربارۀ کتاب ابریشم نوشتۀ الساندرو باریکّو

👤 آرش خراشادی

🔖 حکایت می‌کند باریکّو از مردی به نام هِروِه ژونکور. که زنی داشت به نام هلن. سیه‌موی با صدایی بسیار زیبا. مرد برای تجارت ابریشم چند بار به ژاپن سفر می‌کند. به طور اتفاقی با «دست‌نیافتنی‌ترین مرد ژاپن» هاراکه‌ئی آشنا می‌شود. چشمش در چشم «نوباوۀ» هاراکه‌ئی، که چشمانی با برشی غیرشرقی داشت، تلاقی می‌کند. و خود را در حالت غریبانه‌ای از بودن در میانۀ جهان حس می‌کند. برخی آن را عشق می‌نامند.

🔖 کاری که باریکّو با زبان می‌کند، یعنی پیراستن موسیقی زبان از خار حروف، رسیدن به لمس ابریشم [هیچ] و… شاید تحت تأثیر فلسفۀ دوست نویسنده، یعنی جیانی واتیمو باشد. به‌خصوص ایدۀ زبان تنزیهی برآمده از الهیات پس از مرگ خدا و جنگ دوم جهانی است.

🔖 داستان عشقِ ابریشم تنانه است. تماسی از میان دو تن با واسطۀ ابریشمی از جنس هیچ. حضور سنگین سایۀ خدا و عشق به او جای خود را به حضور هیچی سبک در رمان داده ‌است. باریکّو به جای دعوت پراحساس و طولانی به سکوت عرفانی، خود در متن ادبی‌اش سکوت می‌کند:
«در انتهای جاده، آبادیِ هاراکه‌ئی را یافت: کاملاً به آتش کشیده‌شده: خانه‌ها، درخت‌ها، همه چی. دیگر هیچی باقی نمانده ‌بود. جنبنده‌ای زنده باقی نمانده ‌بود. هروه ژنکور بی‌حرکت به نگاه کردن آن تودۀ عظیم سوختۀ خاموش بر جا ماند. پشت سرش جاده‌ای بود به درازای هشت‌ هزار کیلومتر. و در برابرش هیچ. همۀ آن‌چه را که فکر می‌کرد نامرئی است، به ناگهانی، دید. پایانِ جهان.» (ص ۱۰۶)

📎 متن کامل یادداشت در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat

یاددشتی دربارۀ کتاب ابریشم نوشتۀ الساندرو باریکّو

👤 آرش خراشادی

🔖 حکایت می‌کند باریکّو از مردی به نام هِروِه ژونکور. که زنی داشت به نام هلن. سیه‌موی با صدایی بسیار زیبا. مرد برای تجارت ابریشم چند بار به ژاپن سفر می‌کند. به طور اتفاقی با «دست‌نیافتنی‌ترین مرد ژاپن» هاراکه‌ئی آشنا می‌شود. چشمش در چشم «نوباوۀ» هاراکه‌ئی، که چشمانی با برشی غیرشرقی داشت، تلاقی می‌کند. و خود را در حالت غریبانه‌ای از بودن در میانۀ جهان حس می‌کند. برخی آن را عشق می‌نامند.

🔖 کاری که باریکّو با زبان می‌کند، یعنی پیراستن موسیقی زبان از خار حروف، رسیدن به لمس ابریشم [هیچ] و… شاید تحت تأثیر فلسفۀ دوست نویسنده، یعنی جیانی واتیمو باشد. به‌خصوص ایدۀ زبان تنزیهی برآمده از الهیات پس از مرگ خدا و جنگ دوم جهانی است.

🔖 داستان عشقِ ابریشم تنانه است. تماسی از میان دو تن با واسطۀ ابریشمی از جنس هیچ. حضور سنگین سایۀ خدا و عشق به او جای خود را به حضور هیچی سبک در رمان داده ‌است. باریکّو به جای دعوت پراحساس و طولانی به سکوت عرفانی، خود در متن ادبی‌اش سکوت می‌کند:
«در انتهای جاده، آبادیِ هاراکه‌ئی را یافت: کاملاً به آتش کشیده‌شده: خانه‌ها، درخت‌ها، همه چی. دیگر هیچی باقی نمانده ‌بود. جنبنده‌ای زنده باقی نمانده ‌بود. هروه ژنکور بی‌حرکت به نگاه کردن آن تودۀ عظیم سوختۀ خاموش بر جا ماند. پشت سرش جاده‌ای بود به درازای هشت‌ هزار کیلومتر. و در برابرش هیچ. همۀ آن‌چه را که فکر می‌کرد نامرئی است، به ناگهانی، دید. پایانِ جهان.» (ص ۱۰۶)

📎 متن کامل یادداشت در سایت ادبیات اقلیت

@Aghalliat


>>Click here to continue<<

aghalliat.com ادبیات اقلیت






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)